• چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • الأربعاء 16 شوال 1445
  • Wednesday 24 April 2024
اجتماعی

ما با ترافیک شهرمان چه کنیم!

   16 بهمن 1395  309

 مهدی برزین- یک شب سرد زمستانی پدرش سکته دوم را هم زد، همینطور توی هال روی کاناپه افتاده بود، مادرش هم توی سرش می زد. بیست دقیقه ای بود که زنگ زده بودند اورژانس، آقا مصطفی برادر حاج آقا با موتور خودش رو رسانده بود خانه آنها و یک ریز به زمین و زمان فحش می داد که این چه سیستمی است و از همین حرفها. بندگان خدا وقتی آمبولانس رسید کم نگذاشتند برای راننده و آنها که  از اورژانس آمده بودند، حاج مرتضی برادر و پدرشان بود، سنی هم نداشت 55 سال! داشت می مرد و بی کس و کار می شدند بعد از او.

بیست دقیقه قبلش را از وقتی تلفن فوریت های پزشکی زنگ خورد در طرف دیگر ببینیم. بچه های فوریت های پزشکی با سرعت پشت ماشین پریدند، همان آمبولانسی که وقتی آژیر می کشد هر جنبنده ای باید از سر راهش کنار برود!

اما مگر ترافیک تکان می خورد، حکیم نظامی باز هم به مدد انبوه ماشین و چرخندگان در کف شهر قفل شده بود، راننده آژیر خطر کشان سعی می کرد از هر روزنه ای راه خود را باز کند، آخر دنده هوایی که نداشت.

بالاخره رسیده بودند، به خیر هم گذشت و اما  فکر می کنید این آخر ماجرا بود، اگر چند دقیقه دیر می شد خانواده حاج مرتضی چه خاکی بر سرشان می کردند؟

پدری سال ها زحمت کشیده بود، تجربه اندوخته بود و مملکت هم خرجش کرده بود به همین راحتی دیگر نبود، البته راحت برای ملک الموت وگرنه برای جامعه و خانواده اش که راحت نیست. برای دانش آموزانی که بی معلم می شدند یا کارخانه ای که از تکنسین ماهرش محروم می شود یا دانشگاهی که محقق و استادش را از دست می دهد، و فرزندی که آغوش گرم پدر یا مادر را از دست می دهد!

اگر هم جوان باشد بار غم سنگینتر و آنچه او می تواند بسازد یا بیابد را دنیا تجربه نخواهد کرد، به خاطر چه؟ چند دقیقه ترافیک ناقابل!

اما مگر می شود ترافیک نباشد، برای من و شمای ایرانی در یک شهر بزرگی مثل اصفهان یا تهران و مشهد غیرقابل تصور است، ما ساعت ها از وقتمان را در شلوغی خیابان ها هدر می دهیم، در جاهایی از شهر هم ده ها دقیقه منتظر اتوبوس و تاکسی می ایستیم چون پرنده پر نمی زند. می گویند تهران تعطیلات عید نوروز بهترین وقت برای تهران گردی است، نه ترافیکی نه شلوغی و نه آلودگی!

ولی آن همه آدم و ماشین به فضا نرفته اند که، چند صد کیلومتر بالاتر یا پایین تر در نقشه کشور از مبدا تهران جا به جا شده اند و شهرهای دیگر را مقدم مبارک خودشان کرده اند، برای همین هر جا که رستوران و کافه و سینماست، خلوت از همهمه است.

در اصفهان اما انگار همان عید هم، خیابان مرغ عروسی و عزا باشد، افتتاح انواع مراکز تفریحی و تجاری در مناطق پر رفت و آمد شهر که هر روز شکل تازه ای به خود می گیرند، مردمی که زحمت پیاده روی چند صد متری به خود نمی دهند و بارگذاری ادارات و مراکز مراجعه مردم برای انجام امور داری شان در خیابان ها و مناطقی که شاید یک روزی خبری شان نبود اما امروز غلغله است که روی سرشان آوار می شود.

پارکینگ به حد کافی نیست، اگر مجتمعی مثل اوسان یا پارک در چهارباغ بالا ساخته شده، پارکینگش خود عامل ترافیک است، چون طرف حال ندارد برود 500 متر بالاتر بعد از چهارراه که پارکینگ خلوت است پارک کند و برگردد.

پاتوق جوانان می شود برای تفریح، شاید گاهی هم خرید، آخر توی این رکود چه کسی پول دارد چیزی بخرد!

همین محور چند خیابان چهارباغ عباسی و شمس آبادی در کنار حکیم نظامی و توحید و چهارباغ بالا یا میرفندرسکی و نظرهای شرقی و غربی بگیر تا خاقانی و وحید، را در نظر بگیرید، تازه محور زاینده رود و قفل شدگی اتوبان را ندید بگیرید.

اینها چه معنی می دهد! مگر اصفهان چقدر از لندن، پاریس و آمستردام یا نمونه های نزدیکترش، کوالالامپور و دبی بزرگتر است، چقدر گردشگر می آید و می رود! چند مجتمع تجاری بزرگ در حد نگین مشهد دارد؟

یعنی این وضعیت امروزمان است، فردا که محورمان به جای صنعت شد گردشگری و فن آوری چه می کنیم! قرار است کیفیت خدمات گردشگری برای توریست مادر مرده را پشت ترافیک افزایش دهیم؟

اگر خدایی ناکرده یک مساله ای مثل پلاسکوی تهران پیش آمد با همه فداکاری و سرعت نیروهای امداد رسان چه قرا است بکنیم، یعنی باید شهر را به عزا بنشانیم؟!

اصفهان برای رسیدن به جایگاهی که می خواهد باید تلاش کند، با پایتخت تمدن و فرهنگ خواندن آن و نشان دادن آثار تاریخی به عنوان دستاوردهای اجدادمان که نمی شود برای آتیه جامعه و ساختار شهری آن ارمغانی بهتر از حرف آورد.

وقتی شهرداری نه به راحتی اما با گیر افتادن در خلاء های قانونی یا به شوق رشد و توسعه شهری، در هر گوشه و خصوصا مناطقی که پر رفت و آمد هستند، مجوز پاساژ و احداث و راه اندازی مشاغل پر رفت و آمد را می دهد، چه باید کرد.

در هر جایی که شورای شهر دارد، شهرداری دارد یا بالاخره یک نظم بر آنجا حکمفرما است، بدون ضابطه هر کس بخواهد در هر جایی مثلا تعویض روغنی باز نمی کند، رستوران دایر نمی کند یا کسب و کارش را علم نمی کند تا یک دو صف سیصد متری، ماشین را به موازات خودش در خیابان قطار نمی کند، یعنی خیابانی که سهم عموم است با یک مالیات اندک بشود پارکینگ آقای خاص و حاج مرتضی قصه ما تا دم در پزشک قانونی برود و به لطف خدا برگردد!

آمایش ترافیک شهری یک روند بلندمدت و علمی است نه شعاری و انتخاباتی با چاشنی یک لوگو!

برای سامان دادن به ترافیک و رفت و آمد در شهر که منجر به ایجاد نظم و روان بودگی آن همراه با دسترسی آزادانه شهروندان به همه نقاط آن بشود باید ابتدا تکلیف یک مطلب روشن شود و آن هم مدیریت یکپارچه شهری است.

نهادها و دستگاه های مختلف زیر چتر یک مدیریت واحد و نه شخص باید طرحی جامع را با مشارکت نهادهای عمومی و تشکل های مدنی فراهم کنند و به اصطلاح سرنا را از سر درست آن بنوازند.

در این بین برای ایجاد شغل یا بارگذاری هر گونه ترافیک وابسته اول اتاق بازرگانی است که باید متحول شود و با طرح های جدید و ساماندهی شده برای مناطق مختلف شهری با پراکنش های مناسب تهیه کند و بعد شهرداری با کمک نیروی انتظامی و کارشناسان عملگرا و دنیادیده آن را اجرایی کنند.

اگر کسی یا نهادی و دستگاهی می خواهد سرمایه گذاری اول نرود بسازد و بعد تازه نیرو انتظامی غصه ترافیک ایجاد شده بخورد مثل یکی از هتل های معروف شهر که درست کنار چهارراه پر رفت و آمد احداث شده و حالا خودش یک معضل است که نه می شود منتقلش کرد و نه صاحبان آن در توان یا خیالشان هست که یک ملک بزرگ را برای پارکینگ آن فراهم کنند.

تراکم بالای مراکز اداری و خدماتی در چند نقطه خاص شهر و املاک و مستغلات دولتی وعمومی که بعضی از ادارات شهری در خود جای داده اند هم مزید بر علت شده است.

شورای شهر و شهرداری در همه جای دنیا متولی و پاسخگوی این مسایل است و نه توجیه گر یا فرا افکن آن!

نهادهای آموزشی و مدیریتی به جای طرح های مقطعی یا رویا دیدن با یک خط مترو به عنوان نوش داروی ترافیک، بهتر است تا شهر تاب آوری خود را از دست نداده و به نقطه غیرقابل بازگشت و انفجار ترافیکی نرسیده ضمن انجام تحقیقات علمی با توانایی عملی شدن، فکری به حال نسل آینده و هنجار پذیر شدن آنها بکنند. نسلی که بتواند درست از وسیله نقلیه عمومی یا دوچرخه و موتورسیکلت برقی استفاده کند، پیاده رو را خیابان و ورودی معلولان را با فرش قرمز شهرداری برای موتور اشتباه نگیرد.

شهرداری باید دریافت عوارض و فروش تراکم در نقاط برخوردارتر شهر که منفعت بیشتری دارد را فدای آینده شهر کند.

وقتی در یک کوچه 8 متری در جنوب شهر یک خانه 500 متری خراب می شود و به جای آن یک مجتمع مسکونی 7 طبقه یا بیشتر ساخته می شود، می توان آن را جزو آمار آورد که صدور پروانه بیشتر شده یا صنعت ساختمان رونق گرفته، اما چند سال بعد چه؟

هزینه ترافیک، زمان هایی که هدر خواهد رفت و نفس هایی که از آلودگی به شماره خواهند افتاد را چه کسی می دهد؟ همین عوارض چند ده هزار تومانی نوسازی؟!

دیروز آمبولانس دیر آمد ولی این لطف الهی بود که خانواده حاج مرتضی یتیم نشدند، اما آیا خداوند تاوان همه اشتباه هات ما را خواهد پرداخت؟ او که سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر خودشان بخواهند! پس اگر دست به درگاه الهی دراز می کنیم دست از اشتباه خود برداریم و راهی را که می رویم تصحیح کنیم. 

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس