• پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
  • الخميس 17 شوال 1445
  • Thursday 25 April 2024
اقتصادی

موش گربه می خورد، سیاه و سفیدش فرقی ندارد؛

اژدهای سرخ کارش فارغ از رنگ است!

   12 ارديبهشت 1396  307

کیاست - مهدی برزین- روزگاری دن شیائوپینگ معمار چین نوین گفت: گربه موش می خورد، سیاه و سفیدش فرقی ندارد. این جمله را می توان سرآغاز نمادین ورود چین مائوئیست به اقتصاد جهانی دانست.

چین در قرون چهاردهم و پانزدهم میلادی یکی از قدرت های بزرگ نظامی و اقتصادی جهان بود، اما به یکباره با انزوای خودساخته، بال های اژدهای خود را از سرتاسر آسیا و جهان شناخته شده آن روز جمع کرد تا در پیله ابریشمین خود به خواب خدایگان چینی و رخوت منحرف شده از اخلاق کنفسیوسی فرو رود.

خدا - امپراطوران چینی تا جایی درمانده شدند که در قرن نوزدهم هنگ کنگ را به بریتانیا اجاره دادند و تمام حوزه نفوذ خود  از کره تا فیلیپین و شرق دور را به رقبای تازه وارد مستعمره ساز خود وا گذاشتند.

کشوری که کشتی هایش پیش از واسکودوگاما و ماژلان، دریاهای جهان را درمی نوردیدند و اولین ساعت های دنیا را تولید می کرد به چنان روزی دچار شد که افتخار اعیان و اشراف آن، نگهداری ساعت های ساخت اروپا در خانه هایشان بود.

جنگ های تریاک دشمنان چین را به دروازه های نانجینگ رساند و مشابه آنچه روسها بر سر ایران آوردند، قراردهای ننگین بر آنان تحمیل کرد، بازنده صادرات چای ملت شد که دیگر نقره ای برای خرید تریاک نداشت و با نفوذ بریتانیا در تمام ساختار تجاری و مالی خود، می رفت که به خاطره ای باستانی تبدیل شود.

اما چرا چین دوباره سربرآورد؟ این ملت دو بار چون داستان کاوه و ضحاک بر حاکمان خود شوریدند، کشاورزان و کارگران پابرهنه آن در قرن چهاردهم و سپس قرن بیستم، علم سرخ برافراشتند، یکبار به عهد ژو مغولان را بیرون کردند(جنبش دستار قرمزها) و بار دیگر  این سوت یات سن بود که چین را به دوره جدیدی رهبری کرد، امروز اما آنچه بیشتر در اذهان عمومی مانده است مائو و سرخ گرایی چینی اوست که بدیل لنین شد در روسیه!

روسیه به اتحادیه شوراها بدل شد و در رقابتی ناعاقلانه موجودیت خود را  قمار کرد اما چین مائوئیست با بهره گیری از آموزه های چندهزارساله خود دوباره از خاکستر دودمان چینگ برخاست.

انقلاب فرهنگی چین و تندوروی های آن در اشتراکی سازی و مصادره محصول کشاورزان خسارات بسیاری بر پیکره فرهنگ، اقتصاد و طبقه متوسط چین وارد کرد، اردوگاه های تربیتی آن؛ کم از اردوگاه های کار اجباری شوروی نداشت و 38 میلیون چینی در دوران جهش بزرگ او از گرسنگی تلف شدند.

اما وقتی مائو مرد همه نفس راحتی کشیدند و چین با سیاست درهای باز و مواجهه مثبت با دیپلماسی پینگ پنگ آمریکا، به صحنه جهانی بازگشت.

حق وتوی خود را که تا آن روز در دست میراث خواران چیان کایچک(تایوان) بود، بازگرداند و در سه دهه تبدیل به غول اقتصادی جهان شد.

چین پرجمعیت ترین کشور جهان امروز در صحنه های مختلف فن آوری و تجارت حرف اول یا تعیین کننده را می زند.

سیلیکون ولی های چینی همتای آمریکایی خود را می بلعند و هر چه در دنیا هست، یک نسخه چینی دارد. هنوز اقتصاد چین دولتی است اما سیطره حزب کمونیست بر همه ابعاد اقتصادی و فرهنگی آن با نگاهی به مرام های فرهنگی و محلی آن در کنار دوری جستن از ورود به منازعات سیاسی و نظامی در دنیا، باعث شده تا این کشور بتواند با خیالی آسوده به رشد اقتصادی خود برسد.

شهرهایش را مدرن کند، از مزیت توسعه نیافتگی خود در جهت رشد و ایجاد اشتغال و ساختن استفاده کند، آن هم در حالی که نفت هم ندارد.

نقل است که یکی از  نخست وزیران چین در سفری خارجی، وقتی دانه برنجی از بشقابش بیرون می افتد، آن را بر می دارد، و در برابر پرسش میزبان می گوید که من از کشوری می آیم که اگر هر چینی یک دانه برنج را دور بیندازد، میلیون ها نفر از گرسنگی می میرند!

این داستان شاید به نظر غیرواقعی برسد، اما واقعیتی شگرف در پشت آن است. و آن جمعیت عظیم چین است که به اندازه مجموع  قاره اروپا و غرب آسیاست.

این جمعیت در تکاپوی تامین نیازهای اولیه خود، بدون یارانه و مزایای دولتی در حال کار هستند. قوانین کار حاکم نشانی از محدودیت ساعات کاری ندارد، ایجاد کمپ های اسکان کارگران در مجاورت مجتمع های صنعتی و کارگاهی صحنه آشنایی محسوب نمی شود.

وقتی یک گوشی همراه چینی در دست می گیرید می توان ضربان قلب کودکان کاری که در سر هم کردن آن نقش دارند را شنید.

کار در برابر ساعتی یک یا دو دلار در روز، روزگار آنان را می گذراند، اینگونه است که هیچ کشور در دنیا در برابر جنس چینی از نظر قیمت توانایی رقابت ندارد.

روزی در این کشور، پس از فروپاشی شوروری، دانشجویان تلاش کردند تا با برانگیختن مردمی که هنوز طعم توسعه اقتصادی را نچیشده بودند و زخم های سیاست های مائوی متاخر را در دل داشتند، دومین غول کمونیست دنیا را به زیر بکشند، تصویر جوانی که در برابر یک تانک در میانه میدان تیانامن ایستاده تا سال ها اذهان آزادیخواهان جهان را مشغول کرده بود.

هر حکومتی با این درجه از بسته بودن فضا، خفقان سیاسی و مشکلات اقتصادی بود، با همان تصویر در خود فرو می ریخت.

اما چین توانست از آن سربزنگاه تاریخی هر چند سر به زیر و بی صدا خارج شود. اصلاحات اقتصادی که این کشور در پیش گرفت تا سال ها رکورد رشد اقتصادی در جهان را برای او به دنبال آورده است.

ابزار این رشد یا راهبردهای تخصصی چین برای بالا بردن صادرات در این مجال نمی گنجد، اما آنچه که توجه مخاطب ایرانی و به طور کلی خاورمیانه را می تواند به خود جلب کند، نحوه و روش کار کردن نیروی کار چینی در داخل و خارج مرزهای جغرافیایی آن است.

چگونه می شود که آمریکا نالان از قوانین تجارت جهانی، و حتی وضع تعرفه بر کالاهای چینی من جمله فولاد، نمی تواند بر مزیت قیمتی آن فایق بیاید؟

ما در ایران عادت کرده ایم که کالای چینی را با کیفیت پایین مترادف بدانیم، اما آیا مصرف کننده کالا و خدمات در اروپا و آمریکا مثل ما زیر بار این کیفیت می رود!

چین برای هر سلیقه و جیبی کالا دارد، از قضا این وارد کنندگان ما هستند که می توانند بدون نگرانی از واپس زدگی بازار هر بنجلی را به مصرف کننده ایرانی از چین و بنگلادش و ویتنام قالب کنند.

اژدهای سرخ سال هاست به مدد پایین نگه داشتن مصنوعی ارزش یوان توانسته بدون وضع قوانین تعرفه ای پیچده و فرهنگ مبتنی بر مدارا و عدم مداخله خود، بازارهای جهانی فتح کند.

کارگر چینی با اطمینان از سیاست های اقتصادی دولت خود، به مدد فرهنگ سنتی کار و فعالیت، به دور از تفکرات عرفان مآبانه، قناعت گرایی مصرفی، کوچک بودن خانواده به مدد سیاست های کنترل جمعیت و نبود موانع حضور پررنگ زنان در عرصه کار و فعالیت افتصادی می تواند دور از خانه کار کند، حتی تا 12 ساعت در روز!

از شهر و دیار و حتی کشور خود دور شود در عمق معادن کنیا مشغول به کار شود یا برای کشیدن راه آهن راهی کشورهای آفریقایی شود، در جای دیگر به کار پرورش مرغ چینی بپردازد و یا آمریکا را برای یافتن کار زیر پا بگذارد و همچنان چینی بماند.

پر بی راه نیست اگر نقش کارگران چینی را برابر بردگان سیاه پوستی بدانیم که بار احداث راه آهن شرق به غرب ایالات متحده را بر دوش کشیدند. مردمانی که از قضا کارشان در استفاده از ابزار فن آوری در حد سازندگان آن است.

چند روز پیش تصویری منتشر شد که یک جوان چینی در بازار امام اصفهان در حال فروختن داروی گیاهی بود، چندین بار اخباری منتشر شد که حاکی از فروش گوشی های چینی توسط دستفروشانی از این کشور در متروی تهران بود!

یکی از معانی که در این اخبار و شنیده ها یا مشاهداتی از حضور گسترده کارگران یا تکنسین های چینی در پروژهای داخلی، مستتر است،  عدم امتناع آنان از کار کردن است.

بیزاری از دریافت بیمه بیکاری و تلاش آنان برای برخورداری اقتصادی به هر طریق و خصوصا ساختن مصنوعات و محصولات با تکلونوژی سطح بالا از خصوصیات بارز آنان است.

از دیگر مزایایی که کارگران به آن دسترسی دارند، وجود سازمان ها و اتاق های بازرگانی ایالتی یا ملی است که بر سرمایه گذاری و ورود سرمایه گذاران نظارتی سریع و بدون بروکراسی پیچیده اعمال می کنند.

در واقع آنچه بهبود شاخص تسهیل فضای کسب و کار خوانده می شود در این کشور به معنای واقعی کلمه وجود دارد.

چیزی شبیه و شاید نمونه اصلی پنجره واحد سرمایه گذاری در این کشور باعث شده تا روال ثبت و راه اندازی یک کسب و کار در مدت کوتاهی و سرعتی بالا انجام شود و در نهایت پس از دو تا سه هفته ارایه درخواست کارشناسی شده، زمین برای ساخت کارگاه و کارگر ماهر و نیمه ماهر برای کار به همراه ضمانت های مربوطه به سرمایه گذار معرفی می شود.

ضمانتی که پشتوانه آن، خواست واقعی کارگر برای کار کردن است، کسی که می داند برای گذران زندگی باید کار کند و  یارانه ای برای آخر ماه وجود ندارد.

نزدیک به دو دهه است واژه چین و ژاپن اسلامی وارد ادبیات اقتصادی و سیاسی ما شده است. تفوق و پیروزی چین بر بحران های اقتصادی آسیا و جهان و همچنین رشد اقتصادی مداوم، برخی را به فکر انداخته که شاید روش چین برای رابطه با بازارهای جهانی یا سبک زندگی سیاسی آنان علت پیشرفت آنان شده است و با تغییر رویکرد سیاسی به شکل چینی ما هم می توانیم وارد باشگاه چندصد میلیاردلاری ها شویم!

خیال؛ چین اسلامی به طور مسلم قرار نیست در این کشور و با مختصات فرهنگی آن، اتفاقی شگرف رخ دهد اما بعضی تجربیات آنان می تواند به درد ما بخورد.

اولین تجربه که در شهرهای بزرگ ما باید مورد توجه بگیرد، اتاق های بازرگانی و نحوه تعامل آن با کارآفرینان و سرعت عمل آنان است، توجه کردن به وظیفه اصلی و کارکردی آنان بر خلاف آنچه امروز شاهدیم یعنی تبدیل آن به اتاق شعار، ورود به صحنه عمل به جای نشستن پشت میزهای مجلل و خالی از کارکرد و پرهیز از زد وبندبازی برای دریافت رانت های دولتی و عمومی!

اتاق های ما می توانند با استفاده از تجربیات چین بدون چینی شدن، اقتصاد ترک خورده اصفهان و ایران را بند بزنند، دل از تجمل ساختمان های بالاشهری خود بکنند؛ وارد و به صورتی واقعی آستین های خود را بالا بزنند.

چگونه است که کارآفرین چینی می تواند برای حضور هزاران کارگر خود در کشورهای دیگر مجوز کسب کند، ارز به کشور خود سرازیر کند اما سرمایه دار ما تنها به فکر واردات کالای مصرفی است و ارزی را که دولت و ملت با زحمت از صاردات ذخایر آیندگان یا ارزش افزوده کار کارگر ایرانی به دست می آورد را در برابر تقریبا هیچ به جیب تولید کننده چینی یا کره ای سرازیر کند؟

تهیه بانک اطلاعاتی از کارگران و ارتقای مهارت های تخصصی آنان باعث خواهد شد که هم ارزش کار ایرانی بالا برود و هم هزینه تولید کاهش یابد، این مهم سرآغاز کسب مزیت نسبی در تولید و افزایش صاردات خواهد بود.

کارگر ایرانی اهل کار است، از زحمت و شب نخوابی و دردسر فرار نمی کند، اگر زندگی و کیفیت کار او حتی در کشورهای حاشیه خلیج فارس را ملاحضه کنیم خواهیم دید کیفیت کار او بالاتر و تلاشی که برای کسب روزی انجام می دهد کم از کارگر چینی ندارد. 

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس