عمدتا انقلابهای جهان یا با بازی سیاستمداران با مردم برای رسیدن به قدرت بوده است، یا حاصل توطئهها و برنامه ریزیهای دشمنان آن سرزمین برای سرنگونی دولت و حکومت مخالف با آنها بوده است که عملا مردم در آن انقلاب سرباز پیاده دشمن بودهاند یا حاصل رشد روزافزون مشکلات معیشتی و فاصله طبقاتی در جامعه بوده است که در حقیقت مردم برای نان و معیشت دست به انقلاب میزنند و تنها انقلابی که حاصل دغدغههای دینی و فرهنگی مردم بوده است انقلاب اسلامی ایران است که منجر به تغییر رژیم از شاهنشاهی به جمهوری اسلامی شد.
یکی از ویژگیها مهم انقلابها در طول تاریخ وجود یک رهبر و ایدئولوگ مستقل، قاطع، قدرتمند، عالم، آیندهنگر، مقبول و در حقیقت یک انسان جامع از نظر فکری و شخصیتی است تا بتواند مردمی که ذیل چتر این انقلاب حضور دارند را مدیریت و رهبری کند، موضوع مهمی که علت شکست تمام انقلابها را میتوان فقدان چنین رهبری با چنین شخصیتی عنوان کرد.
امام خمینی در ایران انقلابی را به نتیجه و سرانجام رساند که تا لحظه آخر هیچکدام از تحلیلگرها و اندیشمندان داخلی و خارجی درصدی برای موفقیت آن قایل نبودند و البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی حفظ و ثبات و تحکیم آن لازم بود، موضوعی که بسیاری از نظریهپردازان و تحلیلگران آن دوران آن را غیرممکن میدانستند و عملا انقلاب اسلامی ایران را یک انقلاب شکننده و محکوم به زوال میدانستند، موضوعی که بعد از گذشت نزدیک به 4 دهه از عمر انقلاب اسلامی دیگر موضوعیت ندارد و کسی حتی به آن فکر هم نمی کند.
ولی باید ویژگیهای انقلاب اسلامی و رمز و راز ماندگاری آن را در تفکر و تدبر بنیانگذار آن جستوجو کرد تا بتوانیم به خوبی به درک درستی از انقلاب اسلامی برسیم، قطعا تا زمانی که خمینی کبیر به عنوان بنیان گذار انقلاب شناخته نشود نمیتوان انقلاب اسلامی ایران و چرایی دوام و ثبوت آن را شناخت.
اولین حضور رسمی امام خمینی در عرصه سیاست و تقابل با رژیم شاهنشاهی در عاشورای سال 1342 رخ میدهد، سخنرانی علیه شخص شاه که منجر به بازداشت و 10 ماه حبس برای ایشان میگردد، در آن زمان امام خمینی 60 سال سن داشته است و قطعا انسان در این سن آنقدر جوان و پرانرژی نیست. نمی توان سخنرانیها و حضور فعال امام در مبارزه با رژیم طاغوت را حاصل شور و نشاط جوانی و هیجانات سنین جوانی دانست، بلکه ایشان در این سن مجتهدی پخته و سطح بالا، عارفی کامل و تربیت شده در مکتب عرفانی علمای بزرگی نظیر میرزا جوادآقای ملکی تبریزی و میرزا محمدعلی شاه آبادی از عرفا و بزرگان دوران است، ایشان همچنین فرزند پدری مجتهد، مبارز و شهید است که قطعا از کودکی شاکله شخصیت امام با پدر و شخصیت این عالم مبارزه تناسب و تناسخ پیدا کرده است.
امام خمینی از همان ابتدا به عنوان یک لیدر و یک متفکر انقلابی در میان حوزویان و علمای حوزه علمیه ایفای نقش میکرد و رخدادهای بسیاری نظیر تحریم نوروز باستانی در اعتراض به اقدامات شاه پیرامون انقلاب سفید و تغییرات گستردهای که محمدرضا پهلوی به آمریکا قول آن را داده بود، به بن بست رساندن طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی که با یک جریان سازی دقیق از سوی امام خمینی و دعوت علما به اعتراض به این طرح صورت گرفت، تنها بخشی از وقایعی است که آیت الله خمینی در آنها ورود کرده و در حقیقت نقش یک لیدر و رهبر را در آنها ایفا میکند و خود نه تنها در پشت پرده قرار نمیگیرد بلکه خط مقدم اقدامات و تندترین مواضع علیه رژیم طاغوت را خود امام به عهده میگیرند.
در حقیقت وقتی به تاریخ شکل گیری انقلاب اسلامی که میتوان مبدا آن را سال 42 دانست نگاه کنیم در عرصههای مختلف، از مخالفت امام خمینی با هجرت علما به نجف، که پیشنهاد آیت الله حکیم پس از قتل عام طلاب و روحانیون در فیضه بود تا مسایلی نظیر مخالفت سرسختانه امام خمینی با کاپیتولاسیون و انقلاب سفید و مسایل بسیاری که پس از انقلاب اسلامی با مدیریت امام خمینی شکل گرفت، یک موضوع به ذهن متبادر میشود و آن جامع بودن و ژرف نگری امام در زمینههای مختلف اعم از سیاسی، فرهنگی، مذهبی، مدیریتی، اقتصادی و حتی نظامی است، مسایلی که هرکدام با استناد به شواهد تاریخی بسیار جای بررسی و نگرش بسیار دارد که این نوشته مجال آن را نداشته و قطعا چندین مجلد کتاب را میتوان به این موضوعات اختصاص داد.
اما نکته مهم این است که باید دید چرا خمینی کبیر توانسته است به چنین شخصیت جامع و دقیق و آینده نگری و در عین حال فاقد هرگونه رفتار هیجانی، مغرورانه و وابستگی فکری و ذهنی دست پیدا کند و عملا تا به امروز هرآنچه که معمار کبیر انقلاب پیش بینی کرده بود و هرآنچه که به عنوان یک شاخص و طریق سفر مطرح کرده است به اذعان همه دقیق و درست بوده است و هنوز هم انقلاب اسلامی بر چارچوب بنا شده توسط امام خمینی مسیر تکامل و پیشرفت خود را طی میکند.
حقیقت این است که امام خمینی نزدیک به 6 دهه خودسازی عرفانی، اخلاقی و علمی انجام میدهد و پس از آن وارد گود سیاست میشود، زمانی که جامعه ایرانی و پس از آن جامعه جهانی با امام خمینی آشنا میشوند ایشان یک عارف عامل، یک فیلسوف روشنفکر و مطرح در سطحی جهانی و سازنده و مورد توجه علما و بزرگان فلسفه، یک فقیه کامل و مدقق که جزء عالمترین فقهای وقت بوده است، یک استاد اخلاق که در عمل تمام آنچه از اخلاق اسلامی وجود داشته را در زندگی شخصی و اجتماعی پیاده سازی کرده بود، یک سیاستمدار زبده و آینده نگر و جامعنگر که به هیچ وجه فریب هیچ بازی سیاسی را نمیخورده و در حقیقت یک رهبر کامل بوده است، یعنی به جرات میتوان گفت امام خمینی 60 سال تمام نیازها و لازمههای رهبری یک انقلاب اسلامی و بنیانگذاری یک حکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه را تمرین کرده بوده است و تمام اساتید و علمایی که در محضر آنها علوم عقلی و نقلی و عرفان و اخلاق را تلمذ کرده بوده نیز در این راستا قرار داشتهاند و یکی پس از دیگری خمینی جوان را آماده میکردند تا این انقلابی که فرزند یک انقلابی شهید بوده است در سن 60 سالگی عملا یک رهبر کامل باشد تا بتواند با دقت و موفقیت تمام مسیر انقلاب اسلامی را از سال 42 تا سال 57 طی کند و اولین انقلاب جهان مبتنی بر دغدغه دینی را به ثمر برساند.