• سه شنبه 28 فروردين 1403
  • الثلاثاء 8 شوال 1445
  • Tuesday 16 April 2024
سیاسی

ایران؛ نقطه ثبات منطقه و همراه صلح!

   07 مرداد 1396  308

کیاست - مهدی برزین- در ژانویه 2002 جرج بوش پسر، در یک سخنرانی پر حرف و حدیث نام ایران را در کنار دولت‌های عراق و کره شمالی به عنوان محور شرارت ذکر کرد. درست همان زمانی که ایران به واسطه دشمنی مشترک و منافع متحدان خود در دولت شمال افغانستان و تضادهای راهبردی با طالبان، در مقابل حمله آمریکا به این کشور سکوت کرد و بنا به گزارشات غیررسمی در سطوحی همکاری‌هایی نیز با آمریکا داشت.

از یکی از فرماندهان آمریکایی نقل است وقتی کابل در حال سقوط بود، فرماندهان ایرانی زودتر از همتایان آمریکایی وارد شهر شده بودند، امری که برای آنها با همه ادعای برتری در تشکیل نیروهای واکنش سریع قابل هضم نبود.

از آن روز تا حال منطقه و جهان دستخوش تحولات بسیار زیادی شده است، تحولاتی که برخاسته از آنچه پسا یازده سپتامبر خوانده می شود. ایالات متحده عراق را بر خلاف اجماع شورای امنیت سازمان ملل تصرف کرد.

واضح است شورای امنیت که نهادی برآمده از دل ویرانه های جنگ جهانی دوم و معادلات قدرت در پایان نیمه اول قرن بیستم است در برابر عمل انجام شده ایالات متحده قرار گرفت.

همراهی نشدن بخشی از اروپا با این حمله، که مهمترین آنها آلمان بود، پیام های متعددی در ساختار نظم جهانی منتشر کرد. در سال 2002 که آمریکا خود را برای حمله به عراق آماده می کرد، هنوز برخی از حاضران در سخنرانی معروف جان اف کندی در برلین غربی سابق زنده بودند.

کندی به عنوان رهبر جهان به اصطلاح آزاد چنان مورد استقبال قرارگرفت که حسرتش حتی به دل سیاست مداران آلمانی هم نشست. اما دیگر، آلمان این غول اتحادیه اروپا نمی خواست پای برادر بزرگ بایستد، برادری که در وقت قلدری همسایه و همخانه شرقی، به داد او رسیده بود.

نظم بر آمده از جنگ سرد با کوفته شدن آخرین میخ بر تابوت سرخ های مسکو به پایان رسید و در دنیایی که آخرین جنگ  کلاسیک آن در قرن بیستم، جنگ اول خلیج فارس بود حالا بدون حضور رقیب جدی برای ابرقدرت غربی، میدانی بود برای امتحان دنیای تک قطبی!

نئوکان های آمریکایی خواستند تا از برج های ویران شده تجارت جهانی، طاق پیروزی بسازند و خود را کدخدای جهان بخوانند.

اما پایه های نظم قرن بیستمی به این راحتی فرو نریخته بود، متفقین پیروز جنگ جهانی دوم بودند اما آمریکا و شوروی تنها نبودند. هر کدام از برندگان و بازندگان دوباره بازسازی شدند و امروز انگلستان و فرانسه در کنار ایتالیا و آلمان به عنوان قدرت های اقتصادی بزرگ شناخته می شوند.

دنیا آنطور که تئوریسین های نومحافظه کار از اتاق های کار خود در واشنگتن می دیدند نبود. مدیا و رسانه برای خود قدرتی شده بود و خود عملیات یازده سپتامبر نشان دهنده حضور رقیبی جدی و بی مکان داشت.

در همان لحظاتی که جرج بوش پسر در حال خواندن بیانیه تک قطب پندارانه خود بود و از اتاق فکر بازهای کاخ سفید فرمان سرکوب به زعم خود یاغیان به گوش می رسید، چیزی از نظم نوین جهانی باقی نمانده بود.

محور شرارتی که هیچ کدام از اعضایش ربطی به هم نداشتند و از قضا صدامش آلت دست دیروز واشنتگن بود، چه ارتباطی می توانست با خطرهایی که سوار بر هواپیما خود را برج ها می کوبیدند داشت؟

چگونه می توان از نظر ایدئولوژیک این کشورها را دو به دو یا هرسه در کنارهم قرار داد. آیا دولت کمونیست کارگری با جمهوری اسلامی که هر سال انتخابات دارد چه سنخیتی دارد، و ایران و عراقی که 8 سال در برابر هم بودند چگونه با وجود صدام در یک محور قرار می گرفتند.

چگونه اتباع عربستان برج های دوقولو را ویران کردند اما ایران محور شرارت می شود؟

همه این اما و اگرها و حرکات ناپخته آمریکا در لشکرکشی به زمین بازی ناشناخته خاورمیانه، باعث شد تا خلا قدرت در بخشی از این منطقه تشدید شود. ژست صدور دمکراسی با لوله تفنگ و برداشت ناصحیح از الگوهای رفتاری مردم این منطقه، در باتلاقی گرفتار شد که بعد از ویتنام، در آن گرفتار نشده بود.

اما بهار عربی نه بهار بود و نه به بیداری ختم شد، از همان ابتدا به دلیل نبود توسعه فرهنگی و ذهن خشونت زده مردم این دیار، به غیر تجربه ناب تونس، بقیه آنها جهنمی ساختند از دولت نظامی در مصر، بلبشوی بی دولتی در لیبی، بی سر و سامانی در یمن و البته سوریه که زمین بازی همه بازیگران شد.

موارد زیادی کار دست این کشور داده است، روزگاری کوبا و خلیج خوکها، یک بار عراق با قصه احمد چلبی، و حالا نیز در مورد ایران بر اساس گزارشات و درخواستهای اعراب خلیج فارس!

ایالات متحده یکبار در افغانستان با میدان دادن به عناصر افراطی برای مقابله با شوروی، کد ژنتیک القاعده را بارگذاری کرد، و همین خطا را فرانسه و ناتو در سرنگونی معمر قذافی مرتکب شدند، سوریه هم دست پخت نزدیکترین دوستانش شد، همان ها که اتباعشان یازده سپتامبر را آفریدند.

اما محافظه کاران آمریکا بی توجه به تبعات روانی و فرهنگی درازمدت حضور مستقیم شان در عراق و افغانستان برای منطقه، بدون ارایه راه حل برای بحران  فلسطین و اسراییل، هیچ راهبرد مشخصی برای آینده روابط خود با خاورمیانه ندارند.

تفکرات پیشاقرن بیست و یکمی و تکیه بر سخت افزار، اعتماد به دولت های ضعیف، موروثی و ناتوان از رتق و فتق امور داخلی، کشوری را که یک چهارم اقتصاد جهان را در دست دارد، دچار خسارات بلند مدت کرده است.

آمریکا نمیداند چرا با همه تلاشی که می کند، نمی تواند با نفوذ ایران مقابله کند، این کشور دو بار با دست خود، دشمنان قسم خورده این کشور را حذف کرد، به پایدار بودن جغرافیا و حضور سنتی ایران در منطقه توجه نکرد، و حالا باز هم بعد از برجام نتوانسته اعتماد ایران را جلب کند.

خطاهای راهبردی ایالات متحده به همین جا ختم نمی شود، آمریکا با کسانی برای مهار ایران هم داستان شده که برتری اخلاقی خود را دست داده اند، عربستان با نقض قوانین بین الملی همسایه خود، یمن را به ویرانه تبدیل کرده و بحرین مدام در حال نقض حقوق بشر است.

در این میان آمریکا ضمن ادامه خطای استراتژیک خود در مورد ایران، تنها دمکراسی واقعی خاورمیانه را به چالش می کشد.

در این جدال ایالات متحده بدون در نظر گرفتن جمعیت ایران، دلایل مانایی تاریخی آن، و چشم انداز ملت ایران از آینده، خود را درگیر با اشتباهات و فرورفته در گرداب بی اعتمادی، از توانایی اتخاذ تصمیم های مهم بازداشته است.

اما در حالی که عقاب آمریکایی ناتوان از پرواز بر فراز دود و آتش سوریه است، ناتو به دلیل ضعف های پسابحران ۲۰۰۸ و ناخرسندی از تحکم آمریکا، دیگر چندان نمی تواند عکس العملی داشته باشد، روسیه کریمه را ملحق کرده و در انتخابات آمریکا تاثیر مداخله آمیز گذاشته، امروز هم پایگاه دریایی خود در مدیترانه را تقویت می کند.

همه اینها در کنار سیاست های اعوجاجی اردوغان و تمایلات نوعثمانی گری او و طیفی از اعضای سازمان های امنیتی ترکیه، باعث شده اروپا و آمریکا نتوانند بحران سوریه را مهار کنند.

امروز پایتخت های اروپایی هدف حملات داعش است، حتی با چاقوی آشپزخانه، و آنها هنوز بین اینکه جبهه الشام کمتر تروریستی است یا جبهه النصره دچار اختلاف نظر آکادمیک هستند.

در بحران های چند سال گذشته که نقشه خاور میانه را برای سال ها از نظر سیاسی و اقتصادی تحت تاثیر قرار داده، نقش ثبات بخش ایران به رغم حضور میدانی آن، هنوز به عنوان یک پارادایم واقعی در ذهن نظریه پردازان محافل محافظه کار آمریکایی نهادینه نشده و چشم انداز روابط غرب با ایران و منطقه را تیره و تار کرده است.

در حالی که قدرت نرم ایران و نیروهای مورد حمایت یا آموزش آن، در کل منطقه به مبارزه میدانی با تروریزم مشغول هستند، هنوز درک درستی در میان سیاست مداران جمهوری خواه مثل جان بولتون و مک کین و امثال آنها به وجود نیامده که ایران در سرزمین خود و حوزه نفوذ تاریخی اش در حال ایفای نقش همیشگی اش به عنوان لنگر ثبات و محور اتصال کل منطقه است.

درک ناقص و مغلوط از ایران، تفکر روادار شیعه و بنیان های فلسفی زیست این ملت در سراسر تاریخ به جهت ترجیح ساختن بر ویرانی، صلح بر جنگ و مراوده به جای متارکه باعث شده تا غرب و به ویژه آمریکا خود را از همکاری و هم افزایی با قدرت اصلی منطقه محروم کنند.

ایران باثبات نه برای لشکرکشی و کشورگشایی که با اتخاذ سیاست های کلان آینده نگرانه تلاش می کند صلح پایدار را با از بین بردن عوامل بی ثبات کننده آن محقق کند.

وقتی ایران برای اولین بار بعد اسلام، پای خود را به سواحل مدیترانه رسانده و دوباره یمن را با خود همراه کرده، چگونه برخی صحبت از مشکل ایرانی می کنند.

و در زمانی که تروریست‌ها در مدار کنترل ایران مضمحل می شوند با بی تدبیری و از سر ژست های ساده انگارانه آزادی طلبی به گروهک تروریستی رجوی در پاریس مجوز می دهند در حالی زحمت خواندن سوابق و یا مرامنامه و ایدئولوژی آنها را به خود نداده اند تا برادران بزرگ دانش و القاعده را بشناسند.

با هزینه های مادی و معنوی بسیاری که جنگ ها و حوادث خاورمیانه بر روح و جسم کشورهای این منطقه و مردمان آن نهاده، دیگر ظرفیت شروع درگیری جدید وجود ندارد، این را حتی نظامیان پنتاگون می دانند و گاهی که خواستار اتصال خط تلفن قرمز بین ایران و آمریکا می شوند ناشی از همین درک میدانی است.

اما دور از گود نشستگانی که در تالارهای کنگره و کاخ سفید قدم می زنند نه در میدان جنگ بوده اند و نه ویرانی و مرگ های ناشی از آن را به خاطر دارند، آنها حاضرند با قبایل بدوی رقص شمشیر داشته باشند اما بر سر میز مذاکره منطق و شعور طرف مقابل را نپذیرند.

آمریکا به زودی نتایج عملکرد یکجانبه گرایانه جدید خود را درک خواهد کرد، از پیمان نفتا گرفته تا کوبا و تردیدهای برجامی!

اما ایران در جای خود ایستاده، جایی هم نمیرود چون در خانه خود است و اگر قرار باشد دنیایی امن ساخته شود، این کشور شریک ساختن است، اگر بنا به صلح باشد می توان روی همت آن حساب کرد اما  اگر هوس ناامن کردن در ذهن نیوکان های آمریکا باشد، این کشور چندهزار سال است جنگیده و برای حق خود از کسی اجازه نمی گیرد.

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس