مردم ایران بهصورت خودخواسته جامعه را بر اساس دارایی (درآمد، اموال) و درجات اجتماعی (تحصیلات، شغل) طبقهبندی میکنند و بر پایه همین طبقهبندی میان خود و دیگران تمایز قایل میشوند. این نوعی رخداد فرهنگی و نهادینه شده در جامعه ایرانی است. سالهای طولانی اصل و نسب و شجره خانوادگی از اهمیت بسزایی در طبقهبندی جامعه برخوردار بود که بهمرور این عامل کمرنگتر شد.جامعه ایرانی در نیمقرن اخیر دچار واهمه و ترس عمیق نسبت به آینده شده است و از اینرو همیشه برای بهبود شرایط بهویژه درزمینه مالی تلاش میکند، بیآنکه هدف مشخصی داشته باشد.
ترس از آینده که بیشتر از احتمال بروز جنگ یا انقلاب دیگر، بحران اقتصادی و تورم افسارگسیخته، مقابله ابرقدرتها با ایران و انزوای کشور، ضرورت مهاجرت و ... ناشی میشود و همگی یک بحران اجتماعی را در ایران رقمزده است.ایرانیها بدون آنکه هدف مشخصی داشته باشند و بسیار بیش از نیاز خود برای کسب ثروت و مالاندوزی تلاش میکنند و کسانی که مسیر درآمدزایی را مییابند دیگر قانع نمیشوند.
ثروتمندان و خانوادههای برخوردار در ایران با افزایش درآمد هرگز سبک زندگی خود را تغییر نمیدهند بلکه فقط کمیتها را با خرید دارایی گرانتر مانند خانه بزرگتر، خودرو مدلبالا، لوازمخانگی مارک، لباس بیشتر و گرانقیمت، سفرهای خارج از کشور، ملک و زمین بیشتر و ... افزایش میدهند. این در حالی است که کیفیت فکری، فرهنگی، تربیتی و بهطورکلی سبک زندگی خانوادگی آنها هیچ بهبودی نمییابد.
اقشار ضعیف جامعه نیز باوجود ناتوانی در کسب درآمدهای نجومی تلاش میکنند به هر شکل از قشر مرفه عقب نمانند و آنها نیز حتی با مقروض شدن و گاه حذف بسیاری از ضرورتها سرمایه اندک خود را صرف به رخ کشیدن داراییها خود میکنند. تعویض خودرو، مبلمان و وسایل خانه و بسیار از تجملات دیگر که فراتر از درآمدهای کارگران و کارمندان است از رقابت برای ارتقا طبقه اجتماعی آن هم با به رخ کشیدن داراییها و تجملات ناشی میشود.
بسیاری از داراییها و امکانات خریداری شده توسط افراد جامعه فراتر از نیاز مصرفی و حتی درآمد آنهاست اما جامعه ایرانی به این دور باطل قدم نهاده است و حاضر به تامل و تفکر درباره نتایج این رویکرد در زندگی شخصی و اجتماعی نیست. ما ایرانیها زیادهخواه شدهایم بدون آنکه نیاز واقعی در ما وجود داشته باشد. رقابت برای حفظ و یا ارتقا طبقه اجتماعی و ترس از آینده ما را در همهچیز پرمصرف بار آورده است. نتیجه این رویداد اجتماعی کاهش زمان مطالعه و تحقیق، بیتوجهی به سلامت جسمی و روانی، پرهیز از تامل بابت فلسفه زندگی و سرانجام رشد کمیتها و کاهش کیفیت زندگی بوده است.
ما فقط برای داشتن و دارایی بیشتر تلاش میکنیم بدون آنکه از آن دارایی بهرهبرداری مناسبی داشته باشیم و همیشه نیز داراییها را سرانجام برای نسل بعد باقی میگذاریم؛ بیآنکه شخصا عایدی به دست آورده باشیم. از قرار تامین نسل بعد (فرزندان) را نیز خودخواسته برعهدهگرفتهایم. این نوع نگاه به زندگی بسترساز کسب درآمد و ثروت از هر راه و روشی است و گاه برای دارایی بیشتر دزدی، خسارت به دیگران، سو استفاده از موقعیتها و ... را نوعی زرنگی و فرصتطلبی تلقی میکنیم.
تابلو «بهاندازه نیازتان بردارید اما هر چه را که بر میدارید میل کنید» که در یکی از رستورانهای اصفهان نصب شده است از دورریز ۳۷ کیلو غذا در یک روز که معادل غذای ۱۱۹ نفر است خبر میدهد و به خوبی بیانگر زیادهخواهی بیهدف و حرص بیدلیل ما ایرانیهاست.
آنقدر این عادت نادرست رفتاری در ما نهادینه شده است که حتی در هنگام غذا خوردن نیز نگران آن هستیم مبادا کم بیاوریم یا مبادا دیگران به میز ما نگاه کنند و بگویند اینها پول کافی برای سفارش غذا نداشتهاند. آیا انسان نسبت به سادهترین نیاز خود یعنی غذا و حجم معده خود نیز ناآگاه نیست که تا این اندازه غذا را دورریز میکند؟
قطعا پاسخ منفی است بلکه این غذای اضافه نیز از زیادهخواهی بیش از نیاز ناشی میشود تا با غذای بیشتر و تجملگرایی طبقه اجتماعی خود را نشان دهد و از سوی دیگر ترس از آینده که در سرتاسر زندگی دچار آن است را رفع کند. آنقدر ترس از آینده در وجود ما نهادینه شده است که هنگام غذا خوردن هم نگران گرسنه ماندن هستیم.
ما ایرانیها به خاطر ترس از آینده و زیادهخواهی بیش از نیاز خود همیشه اضافه میآوریم و هرگز لذتی از آنچه داریم نمیبریم. واقعیت تلخی است اما ثروتمندان ایرانی نیز با همین رویکرد شاید رفاه را تجربه میکنند اما هرگز آرامش و برخورداری از یک زندگی شاد و سلامت را به دست نمیآورند.