• جمعه 31 فروردين 1403
  • الجمعة 11 شوال 1445
  • Friday 19 April 2024
اقتصادی

روستا محروم نیست، محرم می خواهد

   30 آبان 1396  306

کیاست - مهدی برزین- تا دیروز، نه همین روز گذشته که همان سال هایی که روستاها، 70 درصد جمعیت کشور را در خود جا داده بودند، هر کدامشان مانند یک اکوسیستم اقتصادی متناسب با وضعیت اقلیمی و جمعیتی شان، برای خودشان کار می کردند، خانه ای را با مصالح بوم آورد می ساختند، همانجا می زیستند و بله، خاکشان می شد گورشان همانطور که پدران و مادران آنها را در برگرفته بود.

پای اصلاحات ارضی که به میان کشیده شد، نظم قدیم بر هم خورد، درست که خان و خان بازی، ارباب و رعیتی و هزار مشکل دیگر به همراه نظام پاتریمونیال متشکل از شاه و شاهک ها تا بزرگ مالکان و لشکری از شازده ها روی گرده مردم سوار بودند اما بالاخره در بخش تولید محصول و ثروت یا مالکیت زمین نظمی نیم بند برقرار بود که از هرج و مرج جلوگیری می کرد اما با خطری که بی دلیل از جانب تفکرات مارکسیستی احساس شد و نگاه ناقص به تجربه غرب در مواجهه با مسایلی مثل مالیات، مالکیت و ظرفیت های تولیدی و ... به امید اصلاح ساختار اقتصاد کشور، آنچه اصلاحات ارضی نامیده می شود به اجرا درآمد.

برهم خوردن نظام تولید پیشین و جایگزین نشدن نظم متناسب با ساختار اجتماعی و نیازهای محلی به همراه هرچه بیشتر مرکزگرا شدن سیستم اداره کشور، روستاها و شهرهای کوچک را که در منظومه اقتصادی خاص خود به سر می بردند، به ناکجا آبادی پرتاب کرد که نه در آن الگوی دهکده های تعاونی مانند آلمان شرقی حضور داشت و نه مانند کشورهای اروپایی یا آمریکای شمالی، روستاها مراکز اقتصادی قدرتمند با تکیه بر مزیت های محلی و منطقه ای به شمار می آمدند.

و حالا امروز در دومین دهه قرن بیست و یکم، جمعیت روستایی برعکس دیروز خویش به 30 درصد کل جمعیت کشور تقلیل پیدا کرده اند.

چرایی این اتفاق شاید در وهله اول به دلیل گسترش فرهنگ شهرنشینی یا تغییرات اقلیمی و مانند آن به نظر برسد اما توجه نمی شود که بسیاری از مسایل مانند همان تغییرات اقلیمی، خشک شدن دشت ها، پاین رفتن سطح آب های زیرزمینی یا آنچه آسیب های اجتماعی در حاشیه شهرها نامیده می شود، از ویرانی روستاها و برهم خوردن تعادل در استفاده از منابع اکولوژیک رخ داده، همان تعادلی که پیشتر روستاییان با استفاده از قنات، تکنیک های کاشت و داشت و برداشت و تکیه بر اقتصاد محلی خود، آن را به وجود آورده بودند.

اما حالا با روستاهایی مواجه هستیم که کم کم مهارت های زندگی روستایی را فراموش می کنند، پای ماهواره تا پاسی از شب می نشینند، صبح بخیری  را تا 8 صبح هم  جوابی نمی دهند و اگر بقالی محلشان شیر و پنیر بسته بندی نیاورد، نمی توانند یک صبحانه آماده کند.

در سویی دیگر هم خرده مالکان پساانقلاب ارضی، زمین های خود را فروخته اند، به حاشیه شهرها آمده اند و برای زندگی شبه شهری، وارد کارخانه ها، کارگاه ها و کارهای روزمزد شدند و به امید روزنه ای، فرزندان خود را به دانشگاه فرستادند اما در کشوری که نه صنعتی شده و تجارت بین المللی اش در حد واردات مایحتاج صنعتی و کالای ساخته شده در ازای فروش نفت بود، تنها توانستند به بخشی از برورکراسی طویل اداری بپیوندند. یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب، یکی از علل وقوع انقلاب را حاشیه نشینی، توسعه نامتوازن و مدرن سازی کشور در روبنا و بی توجهی رژیم پهلوی به فرهنگ ها، خصوصیات و اقتصاد محلی مردمان خارج از شهرهای بزرگ می داند، در حالی که شاه فکر می کرد با اصلاحات ارضی برای خود طرفدار سینه چاک خریده است.

شکست نسبی طرح هایی چون سپاه دانش و سپاه بهداشت و سپاه ترویج و آبادانی به دلیل ناهمخوانی های فرهنگی  و دید سکولار حاکم بر آن، در کنار تحقیر زندگی روستایی و بدیل قرار دادن زندگی شهری برای آن، باعث شد تا بنیاد روستانشینی با پرسش های بزرگ و علامت سووالی به قدمت همه تاریخ آنها مواجه شود.

حالا اما نزدیک به چهاردهه از انقلاب اسلامی می گذرد، انقلابی که به گفته پیر جماران، انقلاب پابرهنه ها بود، ولی با همه تلاش ها و نیت محکم نظام جمهوری اسلامی که از همان ابتدا خود را در جهاد سازندگی نشان داد، روستا به جایگاه اصلی خود نرسید.

ناهماهنگی سیاست های اقتصادی و اجتماعی، تکرار مرکزگرایی و تاخیر در اجرای قانون شوراهای اسلامی شهر و روستا در کنار اتخاذ روش های کهنه برای گسترش کشاورزی با نگاهی غیر اقتصادی، باعث شد همان روند پیشین دوباره شکل بگیرد.

مهاجران دوباره به شهرها سرازیر شدند، زمین ها را رها کردند و بدون مهارت های صنعتی به مشاغل خدماتی در شهرها روی آوردند، یا در حالت دیگر، روستاهایشان دستخوش هجوم ویلاسازان قرار گرفت، خاکشان به باد تطاول سپرده و در نهایت بعضی از آنها از راه مهمان داری ویلاداران به نوایی رسیدند.

چه کسی مقصر این وضعیت است، کدام ارگان یا بخش و وزارت خانه کار خود را درست انجام نداده اند که روستاها در حال خالی شدن از سکنه است؟

آیا تنها باید وزارت جهاد و کشاورزی را به همراه تعاون روستایی اش مقصر دانست، آنجا که برای کشاوزران هیچ پلان مدیریتی یا اطلاع رسانی را فعال نکرده است.

تسهیلات و وام های کلان به دارندگان وثیقه های گران قیمت تعلق می گیرد و وام ساخت مسکن تنها در حد یک اتاق چهارمتری را کفاف می دهد!

راه روستایی ساخته شده اما سیستم حمل و نقل مناسبی برای اکثر آنها وجود ندارد، در زمان برنامه ریزی برای مکان یابی راه آهن به اقتصاد روستاها و ظرفیت آنها برای رساندن تولداتشان به بازارها تدبیری اندیشیده نشده است!

برای تفریح، آموزش مهارت متناسب با محیط های زندگی و اقلیم آنها برنامه ریزی صحیحی صورت نمی گیرد چون کسی که در تهران نشسته نمی داند مزیت نسبی سراوان چیست یا ارسباران چه پتانسیل هایی به جز ویلا سازی دارد!

باغ شهرها را به جان محیط زیست محلی افکندند و در کنار نابودی اکوسیستم محلی و منطقه ای، حیات وحش را از محتوا تهی کردند، خلآ قانون و برنامه و محتوای متناسب با شرایط زیست بوم های محلی، نیازها و سوابق تاریخی، موجب شده نه برنامه ریزی غیرمتمرکز به پویایی برسد و نه مرکزگرایی آن توان لازم برای شکل دادن به منظومه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی روستاها در سراسر کشور داشته باشد.

ادامه مضحکه فرهنگ روستایی و به سخره گرفتن لهجه ها در فقر طنزپردازی حاکم بر مجموعه های فرهنگی کشور به خصوص صدا و سیما، همیشه به دنبال نشان دادن چهره ای عقب افتاده و بدون برتری خاص علمی، فرهنگی و اقتصادی از روستاییانی دارد که تنها از روستا در نظر مرکز نشینان، کلاه نمدی و بیلی روی شانه را در نظر می آورند.

اقتصاد روستا از مکمل و پیشرانه اقتصادی کشو تبدیل به بخش یارانه بگیر، بدون توانایی برای تاثیر گذاری بر صحنه اقتصاد تبدیل شده که مدام دستش جلوی مجلس و دولت برای گرفتن سهمی از بودجه دراز است.

واژه محروم با نام روستا عجین شده و هنوز مدارسی در خور برای بسیاری از آنها وجود ندارد، اگر نبود فعالیت های بنیاد برکت کسی نمی داند بر بسیاری از مخاطبان این بنیاد در شهرهای کوچک و روستاهای دورافتاده چه می آمد.

کشور ایران، توانسته با تکیه بر دانش بومی، موجود زنده به فضا بفرستد اما کماکان هیچ سامانه قابل اعتنایی برای ارتباط غیر متمرکز روستاها در جهت تتظیم و آمایش ، کاشتن و نوع محصول وجود ندارد، سامانه ای که بتواند با تنظیم فعالیت های تولیدی روستاییان، برای آنها بازار مصرف معرفی کند.

مشکلی روستا، نبود شناخت و اتحاد محلی بر محور منافع اقتصادی محلی و شکل نگرفتن اکوسیستم های فعال در میانه اقتصاد روستا است.

واگذاری بخشی از اختیارات به استان ها، پخش کردن قدرت در قالب فدرالیسم اقتصادی و آموزش کابردی به روستاییان در مورد مهارت ها و مزیت هایشان در کوتاه مدت می تواند به شکوفایی بهتر اقتصاد روستاها کمک کند.

وزارت صنایع، معادن و بازرگانی در این میان بدون راهبرد مشخصی در تربیت کردن نیروها، فراهم کردن زمینه های صادرات یا کوتاه کردن دست واسطه ها و برگزاری نمایشگاه ها و کارگاه های آموزشی برای فعالان اقتصادی روستاها، تنها در حال رساندن امروز به فردا هستند.

سازمان های عریض و طویلی مانند سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، خود را به سمینارها یا بازدید از مراکز بزرگ علمی مشغول ساخته اند و از مزیت های نسبی تولید کالا و خدمات و صنایع دستی در روستاها کمتر خبر دارد.

 اما روستاها باید از خود شروع کنند، اعتماد به نفسشان را افزایش دهند و خود را از دست یارانه و مستمری رها کنند، با روستاهای همجوار خود وارد تعامل شده تا با شکل دادن به اکوسیستم های اقتصادی محلی با بالا بردن کیفیت اقتصادی خود، مزیت های نسبی روستاها برای زندگی را احیا کنند، آری روستا محروم نیست بلکه محرم می خواهد.

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس