اما نکته اینجا است که با اهمیت یافتن بیش از حد و اندازه قدرت سیاسی در کشور شاهد تبدیل بینش سیاسی و فعالیت سیاسی به پدیده سیاست زدگی بودیم، سیاست زدگی به معنای کشیده زدن به سیاست نیست بلکه در حقیقت زمانی که نگاه افراد به مقوله سیاست یک نگاه تک بعدی و صفر و یکی باشد میتوان گفت آن شخص یا آن دولت سیاست زده است.
سیاست زدگی یعنی هرکسی با ما نباشد دقیقا در نقطه مقابل ما است، این نگاه در حوزه سیاست چه در دولتها و چه در مردم به عنوان حامیان یا منتقدان دولتها میتواند بستری برای مشکلات بعدی باشد، مشکلاتی که گاه به اغتشاش و زد و خوردهای مردمی و دولتی نیز خواهم انجامید، موضوعی که متاسفانه طی دهه اخیر در کشور بیشتر قوت گرفته است و با بداخلاقیهای سیاستمداران یا در حقیقت سیاست نداران شاهد رشد آن در جامعه هستیم.
تجربه ثابت کرده است هرگاه ارزشهای مدنی و فرهنگی در جامعه کم رنگ شود و اثرگذاری خود را از دست بدهد شاهد قدرت گرفتن سیاست و سیاستمداران در آن جامعه خواهیم بود و در نتیجه پدیده سیاست زدگی نیز در آن جامعه به شکل خاصی رشد خواهد کرد، حال اگر دولتمردانی با شیوههایی خاص نیز در آن کشور ظهور کنند و به بداخلاقی های سیاسی دامن بزنند حاصل این فرآیند چیزی میشود شبیه به بخشی از جامعه کنونی ما که از بینش و بصیرت سیاسی عدول کرده و گرفتار بازیهای سیاسی و سیاست زدگی شدهاند، مهمترین محصول سیاست زدگی هم تشکیل یک دو قطبی در جامعه است که به نام مردم و به کام سیاست بازان تمام خواهد شد.
اگر جامعه درک درستی از مدنیت داشته باشد و مطالبات مردمی در راستای حقوق مدنی جامعه و ارزشهای فرهنگی شکل بگیرد قطعا شاهد سیاست زدگی جامعه و بازیهای سیاسی نخواهیم شد، چرا که میتوان گفت سیاست برای خدمت به جامعه مدنی خلق شده است و نباید سیاست نسبت به مدنیت اولویت پیدا کند، البته یکی از اسباب تحقق چنین موضوعی پرهیز مردم از جنجالهای سیاسی است، مسالهای که متاسفانه در کشور ما تبدیل به یک تفریح شده است، گویی مردم هر روز صبح به امید جنجالی نو از خواب بیدار شده و به ویژه با رشد شبکههای اجتماعی موبایلی دست یابی و دامن زدن به این جنجالها آسانتر و جذابتر شده است و به نوعی میتوان گفت همه در هر سطحی که باشند میتوانند بازیگری خوب در زمین سیاست زدگی و بازیهای سیاسی باشند.
چرا نباید سیاست زده باشیم؟
اما شاید این سوال مطرح شود که چرا سیاست زدگی ناصواب و قبیح تصویر میشود در صورتی که میتواند موجب رشد حضور مردم در فعالیتهای سیاسی نظیر انتخابات باشد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت حضور مردم در انتخابات اگر از روی جنجالهای سیاسی و دو قطبیها باشد قطعا موجب انتخاب های غلط و جو زدگی در انتخاب خواهد شد، اقتضای شرایط زمانی و مسایل جاری در کشور زمانی که با قدری جو زدگی همراه باشد میتواند مردم را به سمت انتخابهایی غلط و ناصحیح سوق دهد، گاه بازیهای سیاسی موجب میشود مردم احساس خفقان در حوزه سیاست نمایند و به شعار آزادی سیاسی رای دهند، گاه جو مردم محوری و خشوع و تواضع یک انتخاب را شکل میدهد و گاهی هم فشارهای اقتصادی میتواند مانع از تصمیم گیری بر مبنای دقت نظر شود؛ در هر صورت هم دود چوب سیاستزدگی به چشم خود مردم خواهد رفت.
از طرفی سیاستزدگی منشا و ریشه جنجال و تفرقه و جدالهای سیاسی اجتماعی است، موضوعی که موجب دلسردی بخش عمدهای از جامعه خواهد شد، چرا که عموم مردم و حتی نخبگان و صاحب نظران بیشتر از اینکه به دنبال دعوا و جنجال باشند ترجیح میدهند در آرامش و آسودگی خاطر به سر ببرند و زمانی که عرصه سیاست تبدیل به میدانی برای مبارزات گلادیاتورها شود قطعا افراد از این زمین دوری جسته و یا حداکثر تماشاگری بی شور و نشاط و خنثی خواهند بود، به همین دلیل است که سیاست زدگی پدیده آپولیتیسم یا سیاست گریزی را در پیش خواهد داشت و موجب انفصال بخشی اثرگذار و دارای فکر و اندیشه از عرصه سیاسی خواهد شد.
سیاست زدگی فرصتی برای بقای جناحها و احزاب قدرت طلب است
اگر چه میدان خالی از افراد قدرتمند و صاحب فکر و ایده میتواند عرصهای باشد برای رشد کاریکاتوری گلادیاتورهای سیاسی که در مقطعی مطرح خواهند شد، جنجال به پا خواهند کرد، حمایتهای جناحی و حزبی و قشر سیاست زده را به دنبال خواهد داشت اما در نهایت منجر به افول اشخاص خواهد شد و معمولا کار را تا جایی پیش خواهد برد که شخصی که تا دیروز ندای هل مِن مبارز سر میداد و عدهای ماجراجو هم در اطراف او جار و جنجال میکردند پس از مدتی جولان دادن عملا بازنشسته و منزوی خواهد شد، فقط در این میان آسیبهای بسیار به فضای سیاسی اجتماعی و فرهنگی کشور از خود به یادگار خواهد گذاشت و چه نخبگان و صاحب نظرانی که قربانی این نمایشهای سیاسی حاصل از سیاستزدگی خواهند شد و عملا توان خدمت را از دست خواهند داد.
به طور کلی باید گفت افراد و جناحهایی که در حقیقت سیاست ندار هستند تا سیاست مدار، نیازمند ایجاد سیاست زدگی در جامعه هستند تا در این آب گل آلود بتوانند بقای سیاسی اجتماعی خود را حفظ کنند و مانع از دید درست مردم نسبت به مسایل مختلف شوند، این افراد دلسوز هیچ کس و هیچ چیز نیستند بلکه تنها به بقای خود میاندیشند و صد البته بسیار خوب بلدند مریدانی گرد خود جمع کرده و آنها را به وجد آورده و با استفاده از این افراد به رشد سیاست زدگی و در نتیجه سیاست گریزی افراد دارای بینش و بصیرت دامن بزنند، پس اگر مردمی خواهان شرایط بهتر در کشور خود هستند و میخواهند دولتها و دولت مردان به آنها به درستی خدمت کنند باید ابتدا به خودشان لطف بزرگی کنند و آن پرهیز از سیاست زدگی و نگاه صفر و یکی به مسایل و موضوعات است، تنها با بینش و بصیرت برخواسته از آگاهی و دانش سیاسی و اجتماعی است که یک ملت میتوانند در حوزه سیاست نقش آفرینی کرده و سرنوشتی خوب را برای خود رقم بزنند.