محمد شریفی - «توسعه» و «توسعه پایدار» از جمله مفاهیمی هستند که همزمان با جامعه جهانی به کشور ما راه پیدا کردند. در زمان پهلوی اول حرکت در جهت مفهوم توسعه بیش از هر زمان دیگری به چشم خورد. در حال حاضر نیز کشور ما از این مفهوم بی بهره نبوده است؛ اما همیشه توسعه باعث شده که در بین سنتگرایان و تجدد خواهان تقابل نانوشتهای صورت بگیرد. در این تقابل گاهی سنت پیروز میدان بوده است و گاهی مدرنیته. اما آنچه که بدیهی به نظر میآید، این است که انسجام در تقابل شکل نمیگیرد. انسجامی که از جزیرهای عمل کردن ارکانهای مختلف کشور جلوگیری میکند.
همگان اتفاقات رخ داده در دی ماه سال 1396 را به یاد میآوریم، زمانی که صدای مردم فرودست جامعه در خیابانهای شهرهای مختلف در اعتراض به وضع موجود برخاست و هیچ کس در توجیه آن سخنی برای گفتن نداشت. در همان زمان، در همه مسوولان کشوری نشان از غافلگیری نمایان بود. شاید بتوان آن اتفاقات را در دسته «آشوبهای تئوریک» دسته بندی کرد؛ چرا که آشوب تئوریک زمانی رخ میدهد که ما احساس کنیم جامعه منسجم و آرام است؛ اما بر خلاف احساس ما موجی از نارضایتی ایجاد شود و جامعه را به هم بریزد. حال ممکن است این موج نارضایتی به دلیل مشکلات اقتصادی باشد یا حاصل از تقابل سنت و مدرنیته.
در دوران اخیر، در کشور ما اتفاقات ناگواری رخ داده که این اتفاقات ناگوار باعث شده است که تاریخ این چند سال کشور با این اتفاقات شناخته بشود. اتفاقاتی نظیر آوار شدن ساختمان بر سر آتشنشانان، واژگونی اتوبوس سربازان، غرق شدن کشتی، واژگونی اتوبوس و کشته شدن دانشجویان و... . این اتفاقات شاید داغی بر دل یک ملت گذاشته باشد، اما میتوان آنها را در ادبیات توسعه مورد بررسی قرار داد؛ چرا که این مشکلات نشان میدهد که با این اتفاقات نیازمند بازنگری در ادبیات توسعه گسترشیافته در کشور هستیم.
چند روز قبل، تعدادی از دانشجویان دانشگاه آزاد تهران، واحد علوم و تحقیقات، در یک حادثه کشته شدند. بعد از این واقعه ناگوار، اتفاقی در شبکه محلی کیش افتاد که این شبکه فیلمی را بدون سانسور پخش کرد. در موضوع اول هنوز علتی بیان نشده است، اما درمورد اتفاق دوم مدیر شبکه برکنار شد.
این دو موضوع در کنار هم نشان از تقابل سنت و مدرنیته در کشور ما دارد. این تقابل تا جایی پیش رفته که روی رفتار مدیران و مسوولان نیز تاثیر گذاشته است؛ چرا که هیچ کدام از دو اتفاق قابل پذیرش نیستند و در گفتمان توسعه باید از هر دو اتفاق پیشگیری میشد؛ اما در اینجا مبحث توسعه سیاسی که یک فرهنگ و الگوی حکومتداری است، به میان میآید.
حادثه دانشگاه آزاد نیازمند یک بررسی دقیق است، چرا که این اتفاق ریشههای عمیقتر از یکی دو سال دارد و باید در بحث توسعه به صورت عمیقتری به آن نگاه کرد؛ اما عکسالعمل مسوولان در مقابل دو اتفاق جای شگفتی دارد و تنها جامعه را از انسجام مورد نیاز دور میکند.
انسجام از دو نگاه متفاوت به معنی «مشابهت داشتن» و «تکمیل کردن» است و معنی دوم از اول مهمتر است. اما این رفتارهای دو گانه در هیچ کدام از این معانی نمیگنجند، چرا که توسعه اگر نتواند نیازها و انتظارات جامعه را پاسخگو باشد، نمیتواند در هیچ یک از ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انسجام مورد نیاز را به وجود آورد. انسجامی که در سه سطح حکومت با دولت، دولت با مردم و مردم با مردم مطرح میشود و برای آن نه تنها کاری انجام نشده است، بلکه شرایط در این زمینه هر روز بدتر از دیروز میشود و بعید نیست که حوادث دی ماه تنها به سال 1396 ختم نشود.