• پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
  • الخميس 9 ذو القعدة 1445
  • Thursday 16 May 2024
اقتصادی

یه پاتو بردار

توسعه پایدار در گرو اتخاذ راهبرد یکسان

   06 خرداد 1397  235

کیاست – شهباز شریف - یکی از نمایندگان مردم تهران در مجلس شورای اسلامی چند روز پیش خبری را اعلام کرد که در صورت صحت آن، حد نصاب تازه ای در پسرفت و بی اعتباری صنعت کشور محسوب می شود، خبر این بود: احتکار 90 هزار خودرو از سوی دو کمپانی بزرگ خودروسازی برای فروش با قیمت بالاتر در شرایط پسابرجام!

در کشوری که فروشندگان غیررسمی، برخی کارخانه های متوسط و تولیدکنندگان کوچک، متاثر از تورم انتظاری، از فروش کالا خودداری می کنند تا موجودی انبارشان را که به قیمت پایینتری خریداری کرده اند به بالاترین قیمت ممکن به مصرف کننده ای بفروشد، چه اتفاقی افتاده که کمپانی های عظیم آن نیز، به اصطلاح مرده خواری پیشه کرده اند؟

چرا همه آوار بی تدبیری ها، مشکلات ارزی یا چک و چانه زدن سیاست مداران باید بر سر مصرف کننده ای سرازیر شود که نه در آغاز یک بحران نقش داشته و نه از منافع پایان آن متنفع می شود؟ اگر نفت گران می شود، در زندگی او تغییری داده نمی شود و اگر ارزان شود، چوبش را می خورد، با بالا رفتن قیمت ارز، جیبش خالی تر می شود و اگر ارز ارزان شود، واردات کمر تولید جامعه اش را درهم می شکند؟

بانک مرکزی در سه سال گذشته، معمولا نرخ تورم نقطه به نقطه، ماهانه و سالانه را زیر ده درصد یا نزدیک به آن اعلام می کرده است، تورمی که ظاهرا یکی از معدود برگ های برنده دولت محسوب می شود، بر همین اساس افزایش حقوق و دستمزدها تنظیم می شده و انتظار بسیاری هم این بود که نرخ ارز ثبات بیشتری داشته باشد.

با کنار رفتن طیب نیا، مرد ضد تورم و آمدن کرباسیان که خود را اقتصادادن نیز می دانست، انتظارها برای افزایش نرخ ارز و تکرار تورم های بیسابقه بالا رفت، اما وزیر جدید هم مستهظر به گفتاردرمانی های معمول دولت، با انکار احتمال رها شدن فنر نرخ ارز و بی اعتنا به توصیه های دیگر نخبگان اقتصاد، بر حفظ قدرت پول ملی تاکید می کرد.

اما آنچه که او و دیگر سیاست گذاران پولی و ارزی نادیده گرفته بودند، تئوری هایی بود که در بسیاری سربزنگاه های اقصادی و اجتماعی خود را نشان داده بود، در بازار سهام، اوقاتی پیش می آید که سهام داران یا ذینفعان بازار، با پدیدار شدن بحران، به صورت دسته جمعی به سمتی حرکت می کنند که دیگران می روند! خرید یا فروش عمده متاثر از وضعیت روانی حتی اگر در انتهای مسیر پرتگاه انتظار آنها را بکشد، مانند گله گاوها که وقتی رم می کنند و صرفا به یک جهت نامشخص با سرعت حرکت می کنند.

این پریشانی جمعی، تا به حال چندین بار گریبان جامعه را گرفته است، چند بار خود را در سونامی زمین و مسکن نشان داد، به دفعات با بحران های سکه، طلا و ارز، سربرآورده و نتیجه آن، تورم های وحشتناک، کاهش ارزش دارایی شهروندان و بی ثباتی در اقتصاد کشور بوده است؟

اما چه چیزی عامل به وجود آمدن پریشانی عظیم در احوال اقتصاد کشور می شود، این چه ویروس مرگباری است که هر ازگاهی از یک روزنه وارد بدن نحیف سیستم مالی و بازار ایران می شود که هیچ وقت پادتن موثری برای آن تولید نشده و مسکن های موقت تنها باعث خاموش شدن ظاهری اثرات مخربش شده است؟

آیا مقصر جمشید بسم الله است یا دلالان و سفته بازان! عامل بی ثباتی کانال های تلگرام هستند یا دست فروشان دلار در چهار راه استامبول؟ چه می شود که مردم شب ها را در صف برای خرید ارز به صبح می رسانند و بر آتشی بنزین می ریزند که ارزش دارایی هایشان را جلوی چشمشان می سوزاند و باز هم پروانه وار بر گرد آن شعله می چرخند. از هراس کدام سرنوشت دهشت بار که با دیدن محتسب به غول بیابان پناه می برند؟

از همان روزهای بهمن ماه سال گذشته که رییس جمهور آمریکا، صحبت از عدم تمدید دوباره لغو تحریم کرد تا روزی که رسما از برجام خارج شد، نمودار قیمت ارز تنها رو به بالا بوده و علی رغم همه اطمینان دادن های دولت نسبت به وفور ارز، کشور شاهد اپیدمی دلاری شد. چهار هزار تومان، بعد پنج هزار و حالا شش و هفت هزار تومان، همان قیمت هایی که به قول مسوولان پاستور، فقط در پستوها، خود را نشان می دهند و نباید موجب نگرانی شوند.

دلار آقای معاون اول هم که دستمایه طنز مردمان شده و علی رغم همه تلاشی دولت که به اسم مبارزه با قاچاق ارز انجام می شود، خبری از ارز 4200 تومانی نیست، اما در مقابل قیمت ها روز به روز بالا می رود، بسیاری هستند که از فروختن کالاهای بادوام و حتی مصرفی، خودداری می کنند، داروخانه ها بر روی تابلوهای خود اعلام می کنند که قیمت روی جلد، لزوما قیمت واقعی کالا نیست و خریداران لوازم الکترونیکی و کامپیوتری، با یک روز تعلل در خرید، باید مبلغ قابل توجهی را فردای آن روز بپردازند و بار پشیمانی آن را هم به دوش بکشد.

آیا این وضعیت نرمال و به سامانی است که مسوولان اقتصادی کشور از آرامش آن صحبت می کنند، با گفتن جملات آرامش بخش به کسی که می بیند خانه اش با هر لرزه زمین، سست تر می شود، می توان او را از هراس لحظه خانه خرابی بیرون کشید؟ در ساعات تاریکی که مردم مدام از همدیگر می پرسند "حالا چه کنیم و آینده معیشت خود و فرزندانمان چه می شود" کدام شعله روشنایی بخشی از چراغ خاموش راهبردهای پیش بینی شده بانک مرکزی، راهنمای شهروندان راه گم کرده میشود که باید در مسیر ناشناخته فردا به آن متمسک شوند؟

تجربه گشت های مبارزه با گرانفروشی، تعزیرات حکومتی و کاهش دستوری قیمت ها در 50 سال گذشته نشان داده که بازار آنچنان غرق در معادلات پیچیده خود است که توجهی به بگیر و ببندها، شداد و غلاظ ها و یا توصیه های نخبگان برج عاج نشین ندارد، نه آن روزی که گوجه فرنگی بر سر کوچه مقام پیشین دولتی، ارزان تر از همه جا بود و نه وقتی که دولت اعلام کرد برای مبارزه با بدعهدی آمریکا، دوازده سناریو تعریف کرده، هیچ کدام نتوانست از پس شبه منطق وحشت زده بازار برآید.

دارو در عرض یک هفته کمیاب می شود، گوشت و مرغ گران می شوند، برچسب قیمت لبنیات اگر تغییر نمی کند اما از بطری شیر یا سطل ماست و قوطی پنیر، چنده ده گرم کاسته می شود، زمزمه افزایش قیمت سیگار که در آستانه سال 97 یکبار بالا رفته بود، دوباره به گوش می رسد و ارزش چهل و چندهزار تومان یارانه هم که در سراشیبی سقوط به سر می رود.

با این همه بی نظمی چه کسی با کدام راهبرد می خواهد اطمینانی را نه درحرف که درعمل ایجاد کند تا مردم به جای هجوم بردن برای خرید دلار، انبار کردن کالاها در انبار و انباشت سرمایه در قالب سکه، طلای کارکرده یا خروج سرمایه ها از کشور، با آرامش در خانه های خود بنشینند و از دامن زدن به التهاب بازار اجتناب کنند؟

اگر دولت در چند سال گذشته، به جای فراخواندن نخبگان و سرمایه های اجتماعی به صرف نیرو و اعتبارشان برای دوام آوردن در عرصه سیاسی، توانسته بود از نظرات کارشناسی آنها، انتقاداتشان و راهبردهایشان استفاده کند، امروز می توانست از آنها برای مرجعیت فکری جامعه استفاده کند. در صورتی که کابینه دوم دولت روحانی به جای تک ستاره های ناهماهنگ امروزش، تیمی منسجم و با جسارت داشت، کسی از ترس رها شدن فنر نرخ ارز، سر خود را زیر لحاف پنهان نمی کرد تا این تیر از چله کمان رها شود و به ناکجا آباد برود.

وقتی می شد به مدد ذخایر ارزی و شرایط مساعد بین المللی، نرخ ارز را آزاد کرد و با استفاده از ابزارهای پولی و مناسب در بازار سرمایه، پول های سرگردان به سمت منابع تامین مالی تولید سوق داد، تمنای خیال انگیزی با نام ثبات قیمت ها، سیستم اقتصادی کشور را به خواب خرگوشی فرو برد و از اتخاذ تصمیمات قاطع، صریح و شاید دردناک باز داشت.

امروز اما در حالی که قرار است سال حمایت از تولید ملی باشد، نه تولید کننده و نه مصرف کننده، هیچ کدام به فکر اتخاذ خط مشی پایدار توسعه درون زای اقتصاد مقاومتی نیست، واردکنندگان به صورت مداوم کار خود را به شدت هرچه تمام تر انجام می دهند، تولید کنندگان ناتوان از بالا بردن بهره وری و استفاده فناوری روز و علم مدیریت پیشرفته، منتظر اعانه های دولتی باقی مانده اند و مصرف کننده تنها نظاره گری خنثی و بازیچه دست بازار شده که ناامیدانه در بی نظمی همگانی، دست و پا می زند.

وقتی نخبگان جامعه ساکت باشند و کانال های ارتباطی آنها به خاطر بی رغبتی مخاطب یا تصمیمات کارشناسی نشده مسدود شود و همبستگی ملی در برابر مشکلات به خاطر بی اعتمادی شهروندان به نخبگان دچار سستی شود، چگونه می توان در برابر سودجویی ها و موج های روانی حاصل از تحریکات خارجی دوام آورد؟ آیا وقت آن نرسیده که به جای ناامیدی و حواله دادن همه تصمیم گیری به دست دولت بزرگ و کم تحرک، کمی هم جامعه مدنی خود را دریابد؟

جامعه مدنی چه زمانی می خواهد در حرکت هماهنگ مانند بسیاری جوامعی که امروز توسعه یافته خوانده می شوند، به رخوت و سستی خود پایان دهد، از تولید حمایت کند و تن به پریشانی روانی بازار ندهد؟ تا کی می خواهد اسیر موج ها باشد و به التهابات دامن بزند، آن هم در زمانی که می تواند برای حفظ ثبات از خرید ارز خودداری کند و تولید کننده اش برای مصرف کننده ارزش قایل شود؟ چرا دیگر کسی از بازاریان قدیمی باقی نمانده که سود کوتاه مدت خود را فدای آینده بلندمدت کند و به جای واردات بی رویه و تلاش برای دور زدن قوانین، سرمایه اش را برای رونق تولید صرف کند.

این سوالات و بیشتر از آن البته تا زمانی که سیاست گذاران اقتصادی کشور، به یک نتیجه واحد، راهبرد یکسان و انسجامی پایدار نرسند، قابل پاسخ نخواهد بود، بالاخره زمانی رسیده تا بین تعیین دستوری قیمت ها، دخالت دولتی در اقتصاد، بنگاه داری دولتی و خصولتی و ایده های تعدیل ساختاری با اقتصاد بازار، پیوستن به اقتصاد جهانی و نه حل شدن در آن به همراه توسعه پایدار یکی را انتخاب کرد، درست است که انتخاب مشکل است، بر سر پاردایم های توسعه اختلاف وجود دارد و فشارهای خارجی هر روز شدیدتر می شود، اما باید یک پیگیر عملی کردن یک نسخه و بهترین آن شد، تجربه های جهانی را در نظر گرفت و بر سر یکی به توافق رسید، توافقی که همه ذینفعانی حاضر در زیر سقف خانه ای به نام ایران آن را بپذیرند و تا آخر بر سر پیمان خود باشند، به قول آن رزمنده در روایت فتح "یه پاتو بردار" .

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

آخرین مطالب

  • یادداشت
  • گفتگو

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس