• شنبه 8 ارديبهشت 1403
  • السبت 19 شوال 1445
  • Saturday 27 April 2024
اجتماعی

مدیریت های خودمانی

   06 فروردين 1396  327

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست

هادی زمانی - جامعه شناس، نویسنده و مدرس - «مردی پسر تنبلی داشت که از زیر کار در می رفت و همه چیز را به شوخی میگرفت. روزی او را نزد شیوانا آورد و گفت: از شما می خواهم به این پسر من چیزی بگویید که دست از این تنبلی و بی تفاوتی اش بردارد و مثل بقیه بچه های این مدرسه به دنیای واقعیت و کار و تلاش برگردد. شیوانا با لبخند به پسر نگاه کرد و گفت: پسرم اگر تو همین باشی که پدرت می گوید زندگی سخت و دشواری مقابلت هست. آیا این را می دانی؟ پسرتنبل شانه هایش را بالا انداخت و گفت: مهم نیست؟ شیوانا با تبسم گفت: آفرین به تو که چیزی برای گفتن داری. لطفا همینی که می گویی را درشت روی این تخته بنویس و برای استراحت با پدرت چند روزی میهمان ما باش.

صبح روز بعد وقتی همه شاگردان برای خوردن صبحانه دور هم جمع شدند شیوانا به آشپز گفت که برای پسر تنبل غذای بسیار کمی بریزد. طوری که فقط سر پایش نگه دارد .پسر که از غذای کم خود به شدت شاکی شده بود نزد شیوانا آمد و به اعتراض گفت: این آشپز مدرسه شما برای من غذای بسیار کمی ریخت. شیوانا بی آن که حرفی بزند به نوشته ای که شب قبل پسر روی تخته نوشته بود اشاره کرد و گفت: این نوشته را با صدای بلند بخوان! حرفی است که خودت نوشته ای. روی تخته نوشته شده بود: مهم نیست. و این برای پسرتنبل بسیار گران تمام شد. ظهر که شد دوباره موقع ناهار غذای کمی تحویل پسرتنبل شد. این بار پسر با اعتراض همراه پدرش نزد شیوانا آمد و گفت: من اگرهمین طوری کم غذا بخورم که خواهم مرد. شیوانا دوباره به تخته اشاره کرد و گفت: جواب تو همین است که خودت همیشه می گویی.

روز سوم پسر تنبل زار و نحیف نزد شیوانا آمد و گفت: لطفا به من بگویید اگر بخواهم غذای کافی به دست آورم چه کار کنم؟ شیوانا به آشپزخانه رفت و گفت: هر چه را آشپز می گوید تا ظهر انجام بده.

پسر تنبل تا ظهر در آشپزخانه کار کرد و ظهر به اندازه کافی غذا خورد. او خوشحال و خندان نزد شیوانا آمد و گفت: چه خوب شد راهی برای نجات ازگرسنگی پیدا کردم و بعد خوشحال و خندان برای تامین شام خود به آشپزخانه برگشت. پدر پسر تنبل با تعجب به شیوانا نگاه کرد و از او پرسید: راز این به کار افتادن فرزندم چه بود؟

شیوانا با خنده گفت: او حق داشت بگوید مهم نیست! چون چیزی که برای شما مهم بود و برای حفظ اهمیتش حاضر بودید تلاش کنید، او به خاطر تنبلی اش و این که همیشه شما بار کار او را بر دوش می گرفتید، دلیلی برای نا مهم شمردنش پیدا می کرد. اما وقتی موضوع به گرسنگی خودش برگشت فهمید که اوضاع جدی است واین جا دیگر جای بازی نیست. معنی مهم بودن را فهمید و به خود تکانی داد. شما هم از این به بعد عواقب کار و نظر او را مستقیم به خودش برگردانید و بی جهت بار تنبلی او را خودتان به تنهایی به دوش نکشید. خواهید دید که وقتی ببیند نتیجه اعمال ناپسندش مستقیم متوجه خودش می شود اعمال درست برای او مهم می شوند و دیگر همه چیز عالم برایش نا مهم نمی شوند.»

 هر چند گنجينه حکمت نظري ما سرشار از حکايات و درسهايي است که سرنوشت زندگي ما به آنها وابسته اند اما متاسفانه مدتهاست که ما اين حکمت ها را تنها به عنوان قصه مي شنويم و سري تکان مي دهيم و حتي بعضي وقت ها خودمان تعريف مي کنيم و در عمل هيچ پايبندي به آنها نداريم.

مسووليت پذيري اساس موفقيت يک انسان است. هر چند آگاهي زير بناي رشد و توسعه فردي و اجتماعي است اما وقتي دانش و اگاهي عملي در بر نداشته باشد و نفعي به مردم نرساند، بي فايده و خطرناک مي شود.

«به برکت تکلیف و حس مسوولیت است که انسان می تواند از چنگال بدبختي ها رها شده و به سوی موفقيت و پيشرفت و حتي عبور از ماديات و رسيدن به عوالم ملکوتي دست يابد. انسان امانت دار بزرگ خداست. مسوولیت او در پیشگاه خدا، خود و جامعه، بار سنگینی است که در آغاز آفرینش، آن گاه که به آسمان و زمین و کوه ها عرضه شد، آنان به ضعف و ناتوانی خود اقرار کردند و انسان آن را پذیرفت.

ما امانت خود را بر آسمان ها و زمین عرضه داشتیم، پس آنها [بر اثر بی لیاقتی] از پذیرش آن امتناع ورزیدند و ترسیدند، لیکن انسان امانت ما را پذیرفت. (احزاب: 72)

آسمان بار امانت نتوانست کشيد

قرعه فال به نام من ديوانه زدند

برخی مفسران، امانت را در این آیه، معادل تکلیف دانسته اند و این گونه بود که انسان، موجودی مسوول و مکلف شناخته شد. تکلیف و مسوولیت آدمی گسترده است، یعنی هر انسانی افزون بر آنکه در قبال خود مسوولیت دارد، در برابر دیگران و خدای خود نیز مسوول است. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این زمینه می فرماید:

همه شما نسبت به زیردستان خود مسوول هستید. پس والی و امیر، نسبت به رعیت خود مسوولیت دارد. مرد، سرپرست خانواده است و نسبت به آنها وظیفه دارد. زن، نگهبان خانه شوهر و فرزندان اوست و نسبت به آنها مسوولیت دارد. بنده هم نگهبان اموال مولای خود می باشد و در این باره مسوول است. آگاه باشید که همه شما بندگان هستید و نسبت به رعیت خود مسوولیت دارید»

و اين همان نکته مغفول جامعه امروز ماست. مدتهاست که ديگر کسي در قبال مسووليتي که بر عهده مي گيرد پاسخگو نيست.

 نمي دانم از زمان اجراي قانون رفاه مديران دولت سازندگي آن مرحوم بود که ناگهان مديريت شکل و شمايل منحصر به فردي به خود گرفت. ديگر نه مجالي براي خدمت که جايگاهي براي حقوق هاي آن چناني و مزايا و امکانات شد. جامعه که به سمت ليبراليسم اسلامي پيش رفت. تشنگان قدرت و عاشقان پول و مقام جاي شيفتگان خدمت را گرفتند. اوايل اتفاقات خوبي مي افتاد پلي ساخته مي شد و اتوباني و ... اما فاجعه از زماني اتفاق افتاد که چرخه عدم کفایت به اصطلاح مديران که پست خود را نه از طريق شايسته سالاري که از طريق رانت سياسي و ارتباط با فاميل هاي هزار دستان به دست آورده بودند، جاي چرخه نخبگي خدمتگزاران کشور را گرفت. هر مدير نالايقي که پستي را به دست مي آورد با تخريب گذشته، فضاي امني را براي خود ايجاد مي نمود تا چند صباحي بيشتر بماند. و رفته رفته سازمان هاي دولتي که بيشترين منابع را در اختيار داشتند به جاي بهبود مستمر فرايندها و ايجاد خط مشي هاي ارايه خدمت به مردم به قول يکي از بزرگان دانش مديريت: اهداف شخصي مدير را به جاي اهداف سازمان قرار دادند. ديگر اين سازمان ها نبود که اهميت داشت. بلکه مديران شان بودند که اهميت داشتند و سازمان ها به سمت قهقرا سقوط کردند. بعضي از اين مديران حتي سي سال در پست خود ماندند و چون چرخه عدم کفایت را فعال نموده بودند. چرخه ايي که بر اساس آن هر مدير ضعيفي که در راس قرار مي گيرد سعي مي کند مديران ضعيف تر از خود را در مسووليت ها قرار دهد و آن ها هم به همين طريق عمل کرده و لذا سازمان که به عنوان نقطه تعالي همسو کردن نيازهاي نامحدود انسان به امکانات محدود جامعه که بايستي همه تلاشش ارايه خدمات تسهيل شده و ارزان و در دسترس براي مردم باشد، تبديل به مجموعه هايي براي پروار­تر شدن عده ايي "آماده خور" شود. عده ايي که همه هم و غمشان انتخابات و راي آوردن گزينه اي است که به آنها وابسته باشد و چون نظارت و بازخواستي نيست چرا که امتياز بزرگ چرخه عدم کفایت، تحقق نظريه کبوتران حرم دکتر دانايي فر و الواني است که در جامعه هم مي بينيم عده ايي هم هميشه مديراند. يک روز اينجا، فردا آنجا و هميشه هم نا موفق!

و اتفاق اسف بار آن است که عملکرد چنين سازمان هايي نه بر اساس آينده نگري و توسعه و منافع عمومي و چشم اندازهاي رفاه و کمال بشري که همه اينها به ظاهر هست ولي در حقيقت سود عايده به پيمانکاران است. همه چيز با هم جفت شده است. قرار گرفتن خیل افراد ناشايست و نالايق و ناتوان در پست هاي حساسي با واگذاري فعاليتها به بخش خصوصي که اگر چه در ظاهر اجراي اصل 44 قانون اساسي است اما در اصل ريختن پول بيت المال به جيب شرکت هاي پيمانکاري هزار دستان وابسته به همين مديران است. چرخه عدم کفایت به خوبي مي چرخد و همه چيز را به نفع منافع عده اي به اصطلاح مدير بي خاصيت بدل مي کند. از سوي ديگر تداوم بقاي اين فاميلان هزار دست در اين سازمان ها که نسل به نسل هم دنبال مي شود. مثلا پدري مدير در شهرداري زمان خود و بعد عضو شوراي شهر و فرزندش در زمان حاضر معاون شهردار و چه عملکردهاي پر هزينه و کم فايده اي و اين چنين مي شود که مصوبه شوراي اسلامي شهر مي شود تصويب يک ميليارد تومان دوچرخه برقي براي اهدا به پرداخت کنندگان عوارض و از سوي ديگر نزديک به ده ميليارد تومان هزينه شرکتي مي کنيم تا اطلاعات مميزي مان را  براي تحقق همين برنامه کامل کند و آخرش هم متوجه مي شويم دستمان به جايي بند نيست و همچنان بيش از 80 درصد درآمد شهرداري شهرفروشي است که خود فاجعه اي ناگفتني است.

اکنون ديگر مديران مهم اند نه سازمان ها و بيشتر سازمان ها ميراثي هستند که اين به اصطلاح مديران بايد بعد از خود جانشينشان را معرفي کنند و اين را حق خود مي دانند. دلم مي خواهد نام هاي بعضي از اين سازمان ها را که متولي سلامت و رفاه مردم هستند را ذکر کنم اما چه کنم که ظرفيت انتقاد سازنده وجود ندارد و اميدوارم خداوند کمک کند و اين سطحی نگران اين مقاله را دست آويز فرصت طلبي ها و کسب وجهه هايشان قرار ندهند.

اکنون سازمان هايي فرسوده و ناتوان، مردمي سرگردان و مسوولاني داريم که براي کسب وجهه، دکان موسسات خصوصي مديريتي را براي اخذ مدال ها و گواهينامه ها و لوح هاي تقدير مدير برتر صنعت، مدير برتر سبز، سازمان بهره ور سال و ... دور مي ريزند تا شايد جاي خالي رضايت مردم و خالق را پر کنند.

بر اساس نظريه گونار ميردال براي دستيابي به توسعه 4 عامل ضروري است، نيروي انساني سالم و خلاق، سرمايه و پول، تکنولوژي و مديريت. در سه عامل اولي که بحثي نيست. ثروت ايران عزيزمان نه معادن و نفت و سرمايه هاي مادي بيشمار که جوانان برومند خلاق و فعال در بزرگترين سازمان هاي بين المللي هستند که به راحتي در موتور جستجوي گوگل مي توانيد نام و رزومه آنها را مطالعه کنيد. تکنولوژي هم چه از طريق مهندسي معکوس که هنر ما ايرانيان است و چه توسط همان جوانان خلاق تحقق پذير است اما مديريت که موفقيت هر سه عامل قبلي در گرو اين چهارمي است متاسفانه دچار چرخه ي باطلي است که آنچنان خوب مي چرخد که نه مي توان آن را از حرکت باز ايستاد چرا که مشکلات بي شماري را براي مردم ايجاد خواهد نمود و نه مي توان به تداومش دل بست چرا که سرانجامش خسران بدون جبران است. امام خميني در مراسم تحليف شهيد بزرگوار رجايي و دولت ايشان به خوبي بر اين نکته تصريح کردند.

پس همه چيز مهم است و هر فردي بايد گرسنگي اعمال خودش را بکشد. در کنار اين مسووليت پذيري يا همان تعهد سازماني به رسالت و اهداف مورد نظر که سازمان براي ان تشکيل شده است به مفهوم مسووليت اجتماعي تک تک افراد جامعه مي رسيم که خود بحثي مفصل و نازيبا است و از حوصله اين مقال خارج. ان شالله باشد وقتي ديگر و مجالي ديگر.

خدايا به بزرگي ات سوگند به بي خرداني که پست هاي مديريت و خدمت اين کشور را اشغال کرده اند ذره ايي از عذاب آخرتت را در اين دنيا بچشان شايد ترس از تو آنها را به راه راست هدايت کند. آمين. 

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس