این مدارس که عمدتا نامهای اهل بیت(ع) و نامهای دارای قداست و احترام و یا نامهای علما، مشاهیر و بزرگان علمی و دینی را یدک میکشند در کنار مصاحبههای مختلف که کم از مصاحبه ورودی حوزه علمیه ندارد و همچنین آزمون ورودی استرسزای کنکور مانند اقدام به جذب دانش آموزان مستعد و تلاشگر و البته اغلب تحت فشار خانواده برای درس خواندن فشرده و توربو میکند.
اما کاش ماجرا به همین آزمون ورودی و مصاحبه پیچیده و همین استرسهایی که به دانش آموز برای این رقابت بزرگتر از سن او و استرسها تالی تلو استرس دانش آموز برای خانواده ختم به خیر میشد، مهمترین استرس اینجا است که این نامهای مقدس نهاده شده بر مراکز آموزشی که امروزه برند شده و به شهرت رسیدهاند یک شرط مهم پشت خود مخفی کردهاند تا دانش آموز لازم داشته باشد پس از رنج و تلاش بسیار و گذارندن بخشی از تعطیلات تابستانی به درس خواندن و مطالعات دینی و اطلاعات عمومی و هوش و غیره برای قبولی در این مراکز، دست به دعا برداشته برای پدر خود پولی هنگفت طلب کند، مبلغی که مدارس مشهور اصفهان برای تعلیم و تربیت با قالب عمدتا دینی و مذهبی طلب میکنند که بسته به مقطع تحصیلی تا سقف 15 میلیون تومان نیز میرسد و در پایینترین مقاطع حداقل 3 میلیون تومان است، جدای از مبالغی که در طول سال برای کلاسهای تقویتی و جنبی که مدرسه ارایه میدهد و در اختیاری بودن آن نوعی جبر نهفته است چرا که برخی مدارس ظاهرا هنری ندارند جز این کلاسهای فشرده که هر کسی توانایی برگزاری آن خارج از سیستم آموزشی متداول مدارس را دارد.
اینجا است که سوالی مهم به ذهن انسان متبادر میشود، اگرچه تجربه ثابت کرده است چندان کسی در سیستم آموزشی کشور پاسخگوی این سوالات نیست. آیا واقعا این مراکز آموزشی با نامهای مقدس و بزرگشان به دنبال تعلیم و تربیت نسل آینده ساز کشور و رشد فرهنگی، مذهبی و علمی و در نهایت شکوفایی این دانش آموزان هستند یا این نامهای زیبا و ژستهای مذهبی تنها برای جذب خانوادههای دانش آموزان و ورود آنها به این مراکز و کسب درآمدهای سرشار است.
سوال دیگری که میتوان مطرح کرد این است که آیا آموزش و پرورش بنابر اصل سیام قانون اساسی تا چه اندازه در رایگان بودن فرآیند آموزشی تا پایان مقطع متوسطه صادقانه و مجدانه عمل کرده است و آیا این موضوع با دسته بندی مدارس به این سبکی که امروزه در اصفهان شاهد هستیم و این رشد روز افزون برندهایی که گویا تحصیل خارج از آنها به عنوان عدم تربیت و تعلیم صحیح تلقی میشود تا چه حد با آموزش و پرورش رایگان تا پایان مقطع متوسطه همخوانی دارد و یا اینکه آیا اساسا آموزش و پرورش توانایی ارایه دوره های تحصیلی نظیر این مراکز آموزشی را ندارد که هیچ مدرسه دولتی و ارزان قیمتی در این زمینه شکل نگرفته است؟
ضمن اینکه این حجم از فشار درسی که از مدرسه به خانه و از خانه به مدرسه منتقل میشود و همواره همراه دانش آموز است باید مورد بررسی قرار بگیرد تا مشخص شود اصلا مبنای علمی داشته و آثار و پیامدهای آن در دراز مدت و کوتاه مدت به چه صورت است؟ آیا این امکان وجود دارد که در کوتاه مدت این فشارها اثربخش باشد و در بلند مدت یعنی در مقاطع تحصیلی عالیه موجب افت علمی و تحصیلی اشخاص شود؟ ضمن اینکه به دلیل برخورداری از زمینه فرهنگی مذهبی این مراکز آیا اثری به روی اعتقادات و باورهای دانش آموزان حاضر در این مراکز در بازه زمانی کوتاه و بلند مدت دارد یا خیر؟
از این دست سوالاتی که مطرح شد بسیار است، اما اینکه امیر کبیر پس از آن همه تلاش بی چشم داشت برای ایجاد فضای آموزشی و فرصت تعلیم و تربیت یکسان برای همه اقشار جامعه آیا اکنون با این شرایط آسوده خفته است یا خیر نیز سوال مهمی است که به ذهن نگارنده متبادر شده است.
در پایان باید یک بخش مهم این معضل را متوجه خانوادههایی کرد که یا با داشتن توان مالی و یا با زحمت بسیار به درخواستهای مالی این مراکز آموزشی لبیک گفته و موجب شدهاند سال به سال چند برابر تورم و گرانی همیشگی کشور این برندها که به لطف همین مردم مشهور شدهاند درخواست مبالغ بیشتری داشته باشند، مبالغی که اگر خانوادهها با چشم و هم چشمی و عدم توجه به اقشار ضعیفتر از همان اول به آن تن نمیدادند به طور قطع امروز شاهد قریب به نجومی شدن آنها نبودیم.