• جمعه 7 ارديبهشت 1403
  • الجمعة 18 شوال 1445
  • Friday 26 April 2024
اجتماعی

فاین تذهبون؛

آیا امنیت روانی ما در خطر است؟

   30 بهمن 1395  266

مهدی برزین- دستش را گذاشته روی بوق، بر نمی دارد. پیرمرد با آن ماشین اسقاطی اش به ایستادن یک جوان موتوری جلوی ماشینش توی خیابان معترض است، دهانش را باز می کند، چند فحش منشوری هم می دهد! جوان پیاده شد و گفت: "حرمت موی سفیدت هیچی نمی گم ها و گرنه"

پیرمرد پیاده شد و داد زد "وگرنه چه غلطی می کنی" اصغرآقا سوپری سر کوچه، رسید و حاجی "صلوات بفرست، اول صبحی چرا خون خودتو کثیف می کنی"

جوان موتوری هم جلو آمد گفت "به خدا وایسادم تلفنم رو جواب بدم، این حاج آقا هم اعصاب نداره، هر چی دلش خواست گفت، بابای خودم هم همینطوره زود جوش میاره، من میرم اما شما بهش بگید به خدا براش خوب نیست، یه وقت سکته می زنه"

غایله تمام شد و رفت. موقعیتی که شاید اگر جوان موتورسوار تجربه برخوردش را نداشت یا کسبه محل دیر می رسیدند، مثل بسیاری مواقع دیگر که در خیابان یا محل می بینید، ممکن بود نزاعی شکل بگیرد و کاردی، قمه ای، قفل فرمانی از جایی بیرون بیاید و کار به خون و خون ریزی یا خدایی ناکرده پزشکی قانونی بکشد.

وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي می گوید: ‌۲۳.۴ درصد از افراد ۱۵ تا ۶۴ سال در طيفي از ناامني رواني قرار دارند اگر اين درست باشد، يعني از هر ۵ نفر يک نفر در اين طيف است.

اما چرا افراد دچار ناامنی روانی می شوند!؟ از کجا احساس ناامنی یا  سرخوردگی می کنند!؟

چگونه می شود آدمی که پدر یک خانواده، برادری به جای خود مهربان، یا مادری که برای فرزندش ممکن است جایی جان خود را هم بدهد، یکدفعه عنان از دست می دهد؟

چه می شود که وقتی به کارمند یک ارگان دولتی می گویی بالای چشمت ابرو است، حراست را خبر می کند یا با حالتی عصبی به شما پرخاش می کند؟

اصلا چه شده که سر در هر ارگانی که به نحوی به دولت یا دیگر قوا است به موادی از قانون مجازات اسلامی اشاره می کند که در صورت برخورد یا توهین با فلان مقدار مجازات روبرو می شوید؟!

یعنی کسی نمی داند توهین و درگیری خوب نیست! کسی به عقلش نمی رسد درگیر شدن، ناسزا گفتن یا تحقیر و پرخاش چاره کار نیست؟ با هر کسی صحبت کنید می گوید که نزاکت و تربیت و ادب بسیار چیز خوبی است، شاید چند بیت شعر یا نقل قول از بزرگان هم برایتان بیاورد، اما در عمل چه می کند؟

به محض اینکه فشاری از جایی وارد شود یا کسی، اشتباهی در حق او انجام دهد خواهید دید چگونه از کوره به در خواهد شد. همان پدران و مادران فداکار، همان فرزندان مهربان!

ریشه این همه بی تحملی و سخت دیدن اوضاع در چیست؟

برگردیم به قصه خودمان!

اصغرآقا همان سوپری سر خیابان که معرف حضور هست. او پیرمرد را داخل مغازه خودش آورد و یک لیوان زیر شیر آب پر کرد و گفت: "بخور حاجی، وقتی عصبانی میشی درمونش یه لیوان آب خنکه"

 "ببخشید دخالت می کنم، حالا چی شده بود، نگفتی جوونه بهش برمی خوره کار دستت میده" پیرمرد یه یک آهی کشید و گفت:" می دونم، درد از خودمه این روزها اعصاب ندارم. هر روز یه مشکل، قسط، کرایه خونه، پسرم رو تعدیل نیرو کردن اومده ور دلم نشسته، خودم و زنم هزار جور مریضی داریم جرات نمیکنیم بریم بیمارستان، خسته شدم به خدا، دنیا رو هم میبینی که، انگار همه جا وضع خرابه"

این مکالمه شاید ساده به نظر برسد! هر کس مشکلاتی دارد، قرار نیست که به محض دیدن ناملایمات زندگی دست به یقه شد، امنیت خود یا دیگری را به خطر افکند، روح و روان مردم را خراشید!

این ها را همه می دانند، اما انگار ظرف ها پر شده است و سریع لبریز می شوند، چه شده که بهداشت روانی مردم به خطر افتاده، قرار نیست به قولی سیاه نمایی کنیم اما آمار بالای افسردگی، نارضایتی از یک وضعیت یا اعتراض به یک رفتار، خشونت های کلامی، اتهام زنی های پی در پی به این و آن، و حجم خواسته ها معقول یا نامعقول میان شهروندان از سبک زندگی گرفته تا درآمد و احساس نداشتن آینده درمیان جوانان باعث شده جامعه شناسان هم به فکر بیفتند که کجای کارمی لنگد؟!

-          همین آقای وزیر که آمارناامنی روانی را می دهد، خود یکی از مسوولانی است که باید پاسخ دهد در وزارت خانه متبوعش چه می گذرد که شهروندان قید رفاه را زده اند و خیل بیکاران ناامید از یافتن کار و درآمد این چنین گاهی کاسه صبرشان لبریز می شود!

-          وزیر اقتصاد در مقابل بسته شدن کارخانه ها و تشدید رکود باید پاسخگو باشد که چگونه کارگر وقتی با خط فقر در جنگ است از او انتظار رفتار موقرانه در برابر اقساط کمرشکن خانه و شهریه مدرسه فرزند یا نه، امرار معاش روزانه خانوده اش را دارد.

-         وقتی اکثر علمای بزرگ، نسبت به رویکرد سیستم بانکی هشدار می دهند و نگران ربا و سود مرکب گرفتن از اقساط معوقه مردم نزد بانک ها هستند، رییس بانک مرکزی یا دیگر بانک ها چه پاسخی در برابر مومنان و خداوند دارند؟

-          چگونه یک شهروند در پایتخت یا دیگر شهرها از خانه که بیرون می آید باید هر روز با چاله های شهر روبرو شود، فرونشست های زمین را تحمل کند و در ترافیک هر ساعته شهر تا رسیدن به محل کارش، هزار جور دردسر و فشار را تحمل کند و ببیند نماینده شورای شهرش که قرار است مشکلات شهر را حل کند، دیگران را متهم به ناتوانی در جدا کردن شاخ های بز می کند.

-         وقتی یک روز املاک نجومی، روز دیگر حقوق نجومی و یک روز خبر صدور حکم اعدام ب.ز به خاطر گم شدن فلان مقدار پول نفت، روی سرش آوار می شود، چطور می تواند خودش را در برابر یک تاکسی که خیابان را یک طرفه آمده و جلوی او پیچیده حفظ کند؟

تازه خود شهروند هم رعایت حال خودش را نمی کند، می رود خانه عوض رسیدگی به زن و فرزند، جلوی تلویزیون پلاس پهن می شود، آنقدر قصه بی سر و ته ترکیه ای از ماهواره می بیند یا اخبار درگیری در چهار گوشه دنیا را دنبال می کند که فکر می کند همه در حال خیانت هستند، دنیا به آخر رسیده و آدمها دارند همدیگر را می خورند.

انگار تفریح دیگری ندارد، از او سووال بکنی هم، می گوید نه پول سینما رفتن دارم و دل و دماغ گشت و گذار با زن و بچه را، ببرمشان بیرون که حسرت بخورند؟!

پس بودجه های بزرگ فرهنگی کجا رفته است؟ وزارت فرهنگ و ارشاد آیا نمی تواند یک حداقلی از بودجه فرهنگی کشور را هزینه کند تا خانواده ها حد اقل ماهی یک بار بتوانند از یک برنامه فرنگی و تفریحی به صورتی که حق انتخاب داشته باشند بهره مند شوند.

ما در دوران سختی زندگی می کنیم، دنیا به قولی دیوانه شده است، اگر نبود مجاهدت های سربازان وطن دیوانگان تکفیری و دشمنان قسم خورده ایران و اسلام تا پشت در خانه های ما آمده بودند، به مدد تدبیر امروز کم کم مشکلات تحریم هم در حال رفع شدن است، وقتی همه کشورهای منطقه درگیر بی تدبیرها و مشکلات ناشی از زیاده خواهی هاشان هستند، می توانیم با امنیت مثال زدنی تا پاسی از نیمه شب گذشته در تفرج گاه و حالا کنار زاینده رود به سر کنیم، نه کسی خودش را منفجر می کند، نه مثل پاریس رگبار به روی مردم و  شرکت کنندگان در کنسرت می گشاید و نه با کامیون از روی مردم رد می شود!

آیا وقتی همه مشکلات روزمره نفسمان را می گیرد، نگاهی بلندمدت تر و گستره وسیعتر را در نظر می گیریم؟

آنهایی که روز و شب به هم می تازند و همدیگر را به خیانت متهم می کنند چگونه می خواهند در برابر این ناامنی کاذب برای شهروندان فراهم می کنند، پاسخ دهند؟

صدا و سیما چگونه خواهد توانست موج از دست رفته مخاطب خود را دوباره از سر سفره مسموم ماهواره جمع کند؟ در برابر این همه خون که برای امنیت نظام و کشور که در جبهه های مختلف از روی حس وظیفه شناسی و ولایت پذیری جوانان مومن ریخته شده، چگونه جواب خواهیم داد اگر نتوانیم دعواها و اختلاف سلیقه ها را با گفتمانی منطقی حل کنیم؟

دانستن حق مردم است اما قرار است هر نکته ای، شایعه ای یا اتهام اثبات نشده ای را در بوق و کرنا کرده و دشمن را بر خود شاد کنیم؟

مردم در بدرقه مرحوم آیه الله هاشمی رفسنجانی وقتی با اجتماع میلیونی خود پشت سررهبری انقلاب، یار دیرین او را بدرقه کردند، روا است که باز هم در گوشه و کنار یکی از جفا به هاشمی و دیگری داد از ناکرده و نادیده بدهد؟

باید یک لحظه توقف کرد، به خود گفت فاین تذهبون! امنیت روانی مردم چیزی نیست که به راحتی به دست بیاید اما اگر هر کسی رفتار خود را تصحیح نکند به راحتی از دست می رود!

نخبگان جامعه در این بین مسوولیت بیشتری دارند، سیستم اجرایی در برابر مشکلات خواسته یا ناخواسته مردم باید حساس تر باشد، وقتی قطاری تصادف می کند و مسوولش به درستی استعفا می کند باید به خانواده ها دلداری داد و ابعاد مشکل را روشن کرد تا بار دیگر کسی که قطاری سوار می شود از رسیدنش اطمینان داشته باشد.

اگر جایی فرو می ریزد، به جای سرزنش مردمی که ازدحام کرده اند، نگرانی آنها را درک کرده و تحقیق کنیم چرا در مواقع بحران، مدیریت بحران را فراموش کرده ایم و چرا شهروندان برای هنجار پذیری در وقایع شهری دچار کمبود هستند.

نه یکی در شورا به جان شهردار بیفتد و دیگری منتقد و دلسوزان را متهم به بهره برداری سیاسی کند.

برای رسیدن به فردایی بهتر، اگر هم کمی قدر داشته ها را بدانیم، بیشتر شاکر امنیت باشیم و برای رفع مشکلات فاصله ها را کم کنیم، آنگاه پیرمرد خیابان بالایی هم وقتی با سد معبر مواجه می شود، این بار یک نفس عمیق می کشد و پیش خودش می گوید شاید آن جوان کار دارد، بگذار آرام از او خواهش کنم تا به کناری برود، آنوقت دیگر آب سرد برای جلوگیری از سکته هم لازم نیست.

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس