• پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
  • الخميس 24 شوال 1445
  • Thursday 02 May 2024
اقتصادی

نولیبرالیسم در مظان اتهام

   30 خرداد 1399  461

برچسب ها واقعیت ها را نمی گویند

کیاست - مهدی محمدی- هر وقت که منافع بخشی از جامعه یا صاحبان قدرت به خطر می افتد، نوبت برداشتها، تفسیرهای شخصی و این همانی کرده های بی مسما می رسد، یکی آن را ناشی از رها شدن اقتصاد توسط دولت می داند و دیگری با یک دو دو تا چهار تا از ارزش ذخایر نفتی و معدنی، خواهان سرایر شدن پول ها به جیب های مردم می شود، برچسب هم که الی ماشاءالله! برخی شان تاریخی هستند مانند دشمن پیامبر خواندن منتقدان دولت، طلحه، زبیر و معاویه نامیدن ها تا زمین را به آسمان بافتن برای لیبرال، توده ای، سازشکار، منافق و حتی خائن دانستن دیگری! همه اینها در حالی اتفاق می افتد که در هر کدام از این تشبیه ها اگرچه ممکن است به ظاهر چیزی برای تشبث(دستاویز سازی) وجود داشته باشد اما در واقعیت امر می بینید که نه فلانی معاویه است و نه منتقد او ابوذر، گلاسنوست همان سیاست دولت اصلاحات نیست و باز هم سیاست هایش رفرمیستی به معنای آنچه در غرب رخ داده، به حساب نمی آید.

از همین دست معانی، سال هاست جامعه با فشارهای کلامی و محتوایی روبرو شده که از نیم قرن پیش تا به حال کسانی را لیبرال نامیده(لیبرال در مقام ناسزا) و همان را دستمایه از میدان به در کردن رقیب خود ساخته است، مرحوم بازرگان و جریان متبوع او، نمونه روشنی از سیر تاریخی برچسب خوردن هستند، واژگانی بی محتوا همچون روشنفکرنما و یا برداشت های دلبخواهی از کلماتی همچون غرب زدگی را هم می شود در گونه شناسی برچسب زنی به حساب آورد.

با این همه برخی برچسب ها عمیق تر از آن هستند که بشود آنها را از واقعیت تمیز داد، برچسب هایی که نه در نظر اول که در مقام روند یا گفتمانی به یک جریان فکری یا برخی عملکردها منتسب می شوند، این برچسب ها چسبنده تر از آن هستند که بتوان آنها را با چند جمله به دور افکند، استفاده برخی از نخبگان علمی، رسانه ای یا سیاسی از چنین برچسب هایی بر خلاف رویه عقلی "ببینید چه می گوید" در قالب"ببینید چه کسی می گوید" نمود پیدا می کنند و گاه آنقدر واقعی به نظر می رسند که تبدیل به غلط مصطلح می شوند.

این برچسب ها البته نسبت به نیازی که جامعه هدف برای توجیه وضعیت خود دارد، قدرت پیدا می کنند و تجسد می یابند، وانشان از پیکری راستین، پوستین وارونه به تن کرده و در ادامه منجر به اشتباه در برداشت و نتیجه گیری بار آور(حامل) و گیرنده آن برچسب نیز می شوند. تغییر محاسبات تصمیم سازان و تصمیم گیران از عوارض چنین برچسب زدن هاییست که می شود آن را در ادراک برخی از نخبگان سیاسی از مفاهیمی مانند مذاکره، تعامل و استقلال مشاهده کرد.

کمی شفاف تر! مدت هاست که مذاکره کنندگان برجام(خوب یا بد) ، از سوی برخی سازشکار نامیده می شوند، قدرت این برچسب آنقدر زیاد می شود که موافقان دیروزش، گاه و بیگاه در صدد برائت از آن برمی آیند یا اینکه فکر می کنند منفعتشان در چنین کاری است.

و حالا شاهکار دیگری که پس از حوادث آبانماه جدی تر شده، راه یافتن برچسب نئولیبرال به بازار مکاره سیاست است، از مدت ها پیش کم نبودند که برخی سیاست های خصوصی سازی همچون واگذاری صنایع یا حذف یارانه ها را ذیل توصیه های بانک جهانی، لیبرال مسلکی دولت می دانند و انتقادات از جنس نتیجه گرایانه را چاشنی حمله خود به او کرده اند. کسانی که این برچسب را در سطح کارشناسی و تخصصی به کار می برند، نمی گویند نئولیبرالیسیم چیست و کسی که نئولیبرال خوانده می شود باید چه کارها یا روش ها و عملکردی نشان دهد، کسی به سرچشمه تفکری آن نگاه نمی کند، نه لیبرال ها را می شناسد و نه در گفتار و کردار خود صادق است.

سال ها پیش برپاکنندگان گولاک ها، یکسره با تاختن به غرب، هر کسی را معترض یا منتقد وضعیت خود بود، به چوب غرب زدگی، لیبرال بودن و دشمن خلق می نواختند، نواختنی که چندین میلیون قربانی داشته است، هم اکنون اجرا کنندگان همان سیاست هایی که نولیبرالی خوانده می شود، کلونی های قدرت در کرملین و پکن هستند، این نولیبرال ها نبودند که به نام خصوصی سازی، همه صنایع و ثروت های به جا مانده از شوروی را بلعیدند، میلیاردهای چینی از دو عامل اصلی نیروی کار بسیار ارزان و پایین نگه داشتن مصنوعی ارزش یوان چین برای فتح قله های مکانیسم بازار استفاده کرده و می کنند. آیا این واقعیت را می توان منکر شد؟ می شود گمان کرد الیگارشی روسی که نقش اصلی در بازی مدمدوف- پوتین را بازی می کنند، از مسیر قوانین ضد انحصار به چنین ثروتی دست پیدا کرده و به مزاح آنان را نولیبرال خواند؟

از کسانی که سیاست های اقتصادی در ایران را الهامات فریدمن می خوانند باید پرسید، آیا انحصار دو خودروساز بزرگ که همین امروز خروجی اگزوزهایشان نفس شهرها را تنگ کرده در کدام جزوه راهنمای لیبرالیستی آمده و کدام یک از نولیبرال ها به بلندی دیوار تعرفه ها و تصلب فضای کسب و کار رای داده اند؟

استفاده نادرست از واژگانی که بار معناییی بالایی دارند، بیشتر از آلودن مفاهیم به اغراض سیاسی، گروهی و فردی، نشانه ای بیماری و آنمی(پریشانی) نخبگان سیاسی دارد، آیا وقت آن نرسیده که این نخبگان نگاهی به تاریخ برچسب زنی در ایران و جهان بیندازند و ببینند برچسب نهادن بر طرف مقابل و قلب مفاهیم چه سرنوشت برای کلمات به بار می آورد، چرا هنوز می خواهند به کلمات خیانت کنند؟ مگر می شود کلمه ای را جایگزین عدالت، آزادی، فقر یا ثروت کرد و با گفتن آن همان مراد پیشین را بیان کرد؟ نولیبرالیستی خواندن سیاست های بی سر و ته اقتصادی دولت در ایران که به وقت رکود، فشار مالیات را بر تولید می گذارد و فرارکنندگان مالیاتی را به امان خدا رها می کند، چه نسبتی با لیبرالیسم اقتصادی دارد؟ فقدان سیستم کارآ و توانمند برای صیانت از حق مولف با نولیبرال گری چه ارتباطی دارد! مقصود دفاع یا تطهیر و مقدس انگاری لیبرالیسم اقتصادی یا نولیبرال ها نیست، اما این پرسش را باید به طور جدی مطرح کرد که آیا تبدیل یک مفهوم به انگ و برچسب چه دردی از عوارض سیاست های اقتصادی دولت دوا می کند؟

اگر این سیاست ها نولیبرالی هستند، نقطه مقابل آنها چیست؟ بدل از چنین روندی را کجا باید جستجو کرد؟ وقتی مفهوم را تنزل می دهید، جایگزین آن چیست، بازنشانی آنچه چین، کره شمالی یا روسیه کرده اند ملاک است یا مالزی، ژاپن و سنگاپور؟ انصاف بدهید، الیگارشی روسی یا سرمایه داری دولتی چینی چه این همانی و نشانی از نولیبرال گری دارند و اگر اقتصاد پویای ژاپن، مالزی یا سنگاپور بر مبنای رقابتِ بدون انحصار و بهبود مستمر فضای کسب وکار با رعایت حق مالکیت فکری نیست، پس بر چه مبنایی است؟

آیا شکاف توزیع ثروت نه میان کشورهایی با اقتصاد لیبرالی یا نولیبرالی با کشورهای توسعه نیافته بلکه میان جوامع حامل ارزش های لیبرالی بیشتر است یا میان منتقدان لیبرالیسم اقتصادی؟ اینها همه پرسش هایی هستند که پاسخ دادن به آنها می تواند تفاوت برچسب زنی و انتقاد را مشخص کند!

وقتی خاستگاه نئولیبرالیسم و دنباله آن در اقتصاد به درستی مورد بررسی قرار بگیرد، آنگاه می شود تصمیم گرفت کلان روند اقتصاد(البته اگر وجود داشته باشد) در ایران به کدام سو می رود و اگر قرار نیست چنین مکاتبی مورد توجه قرار بگیرند پس مخالفان آن چه راه حلی دارند و آیا پاسخ هایشان در برابر نهی و گریز از نولیبرال گری، چه ابعاد و مختصاتی دارد؟ واضح بگویند در برابر آنچه از آن انذار می دهند چه در برابر جامعه می گذارند؟

برخی هستند که سیاست افزایش قیمت بنزین، معافیت های مالیاتی بی حد و حصر، تعقیب نکردن جدی فرارهای مالیاتی و نبود شفافیت در قراردادها و تخصیص بودجه را نولیبرالی می نامند و در برابر خصولتی سازی که همان ترجمه بامزه برآمدن الیگارشی اقتصادی است، سکوت می کنند؟ اینجا نباید در قصد آنها برای برچسب زدن شک کرد و آن را تنها خطای دیده احول آنان خواند! آزاد سازی قیمت ها وقتی نولیبرالی است که دخالت دولت در اقتصاد به حداقل برسد، او از سیاست سرکوب قیمت ها فاصله گرفته، دیوار تعرفه را کوتاه و زمین سرمایه گذاری را فراخ کند وگرنه نه کدام عقل سلیمی اقتصادی که 80 درصد آن در دست دولت و خصولتی ها قرار دارد و انواع انحصارهای پیدا و پنهان در آن قدرت رقابت را از بخش خصوصی گرفته را نولیبرال می خواند!؟

شاید اگر باب گفتگوی نخبگان بر سر این مفاهیم گشوده شود و صاحبنظران به درستی با لحاظ جایگاه، نیت ها و خواسته های شفاف خود به میدان بیایند آنگاه دیگر شاهد آن نباشیم که مفاهیم و کلمات اینگونه لگدمال برچسب زنندگان شوند.

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

پربازدیدترین اخبار

آخرین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس