• پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
  • الخميس 9 ذو القعدة 1445
  • Thursday 16 May 2024
فرهنگی

"تسنیم" اصفهان در قاب تشریح (1)

   24 ارديبهشت 1401  4750

«تَدخیل»

کیاستاحتساب – وحید ریحانی - خواستگاهِ عقیدتی تسنیم‌ در ادبیاتِ رسانه ای سیاسی امروز جامعه ایران‌ از طیف اصولگراست. جریانی که دارای پایگاه اجتماعی قدرتمند‌ در جامعه است. نزدیک به محافل قدرت و تصمیم گیری است. جریان ساز است. پویاست. اما در روند کار روزنامه نگاری بری از خطا نیست. درست به همان گونه که همه مان هستیم.

خبرگزاری تسنیم وابسته به حاکمیت است. اما انگار‌ این نکنه را فراموش کرده که جامعه ایرانی تاب‌افزایش قیمت ها را از دست داده است. این نکته ای‌‌ است که این روزها بخشی از اصولگرایان بیش از دیگران نسبت به آن هشدار می دهند. گرانی هم به نظر نگارنده این سطور امری محتوم است.

اگر تیزبین‌ و کارآمدترین‌ اقتصاددانان‌تاریخ نیز یکجا جمع شوند و نسخه ای برای اقتصاد ایران بپیچند، با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور‌، شاید کاربست نسخه‌ تجویزی آنها در بهترین وضعیت فقط می تواند روند افزایش تورم و قیمت ها را آهسته تر کند - و نه آن را برای مردم توجیه سازد- و نه اینکه آن را متوقف سازد.

مردم اما کاهش و یا ثباتِ اصل قیمت ها را خواستارند و در شرایط فعلی ظاهرا این امر با هیچ ابزاری ممکن نیست. آیا تسنیم با این بودجه دولتی‌ در‌ طول فعالیت منفعلانه خود به مفهوم و معنا سازی انقلابی پرداخته است؟ برای متفکران پسا مدرن از قبیل فیلسوف فرانسوی، ژیل دلوز حتی "معنا" نیز اصطلاحی مشکوک است. معنا متکی بر این فرض است که چیزی نماینده یا جانشین چیز دیگری شود، فرضی که عده ای آن را کهنه و منسوخ‌ می شمارند. به این ترتیب، اصولا خودِ اندیشه تفسیر مورد حمله قرار می گیرد. چیزها صراحتا خودشان هستند، نه نشانه های معما گونه چیزی دیگر، آن چه می بینید همان چیزی است که دریافت می کنید. معنا و تفسیر، پیام ها و ساز و کارهای پنهان را منتقل می کنند؛ اعماقی که در زیر سطح تلنبار شده اند. اما از منظر اندیشه پسا مدرن، از کلِ این مدلِ سطح-عمق بوی نوعی متافیزیک کهن به مشام می رسد. این مطلب در مورد "خود" نیز صادق است، مفهومی که دیگر به لایه های رازآمیز و اعماق درونی تعلق ندارد، بلکه در معرض دید قرار دارد. شبکه ای مرکز زدوده است، نه یک روح فرار و منتقد و انقلابی. مردم و نخبگان، مالک انقلاب هستند، که جامعه به حضورشان امیدوار و با دلسردی شان مایوس خواهد شد.

دفاع از دستاوردهای انقلاب و رهبری فرزانه انقلاب رسالت همه ماست. خطری که در حال حاضر وجود دارد، داشتن این تفکر است که چون دولت هست، دیگر نیازی به حرکت های مردمی نیست. دروغگویی در جهت مصلحت اندیشی سیاسی تا زمانی که دروغ صرف و ساده باقی بماند و هدفی مشخص را دنبال کند پدیده چندان جالبی نیست و استحقاق کاوش بیشتر را ندارد. آنچه دروغگویی در یک سیستم را جالب می‌کند کم و کیف این دروغگویی نیست؛ مساله جالب، کارکردهای اجتماعی، روانی و شناخت شناسی این دروغ است. اما این دروغها تنها زمانی جالب اند که آنها را در چارچوبِ دستگاهِ عظیمِ تبلیغاتیِ تمدنِ جدیدِ ببینیم و بسنجیم.

وجه شناخت شناختی این دستگاه در این واقعیت خلاصه می‌شود که مرز میان «درست بودن(خط)» سیاسی و حقیقت را یکسره از میان برمی دارد. کارکرد روانشناسی آن هم از این رو جالب است که مردم را دچار همین سردرگمی می‌کند و به آن‌ها می آموزد که هیچ چیز به خودی خود حقیقت ندارد و با فرمانی ، هر چیزی را می توان به چیزی بدل کرد. و بدین سان انسانی متفاوت خلق می شود که عاری از هرگونه منیت است و هویت اجتماعی تاریخی خود را از کف داده است. هنر فراموشی تاریخی هنری بسیار مهم است. مردم باید بفهمند که گذشته را میتوان یک شبه تغییر داد و حقیقت تازه ای را جانشین حقیقتی کهنه کرد. بدینسان آنها از سرچشمه قدرت بالقوه مهمی به دور می‌مانند؛ از جمع می‌گسلند و لاجرم توان اثبات وجود بودن را از کف می دهند.

مساله این نیست که آموزش تاریخ را از میان می‌برند، نکته اینجاست که مردم می دانند آنچه امروز به آنها گفته می‌شود به طور «عینی» صرفاً همین امروز حقیقت دارد و رهبران، مالکان تفکرات گذاشته‌اند. اینجا امپریالیسم توانسته است در رابطه خود با شهروندان به عبوديت انفعالی دست یابد.

بعد از سایه روشن های حذف ارز ترجیحی یا همان ارز چهار هزار و ۲۰۰ تومانی برای دارو، این روزها آزاد سازی نرخ آرد و به دنبالش افزایش قیمت ها توسط دولت سیزدهم کار را از انتقاد هر روزه مردم و طیفی از سیاسیون گذرانده است تا جایی که علاوه بر بلند شدن داد حامیان رئیسی و برخی دیگر نگرانی هایی را ایجاد کرده است. در این بین اختلاف نظرها بر سر حذف این ارز جنجالی و مهم تر از آن چگونگی انجام این جراحی بزرگ اقتصادی از همان ابتدا محل بحث و منازعه بسیاری بوده است. اکنون که دولت سیزدهم دست به کار شده تا این ارز حذف شود، توجیهات متعددی برای اقدامات دولت در حوزه معیشت تراشیده می شود که محل تشریح بسیار دارد.

در عین حال در وزارت امور خارجه دولت رئیسی به جای حضور دیپلمات های کار کشته با سیاست مداران غیر دیپلمات مواجهیم که بیش از آنکه کار تجربی در حوزه حساسی مانند مذاکرات هسته ای داشته باشند، بیشتر یک بولتن نویس هستند. با بولتن نویسی نمی توان مذاکراتی در سطح ۱+۵، آن هم در خصوص پرونده فعالیت های هسته ای را پیش برد. موُیدش هم توقف مذاکرات است.

اگر جهان نامعین باشد، پس نومیدی امکان‌پذیر نیست. یک واقعیت مبهم یقینا جایی برای امید باقی می‌گذارد. شاید این موضوع یکی از دلایلی باشد که باعث می‌شود خانه‌به‌دوش‌ها (چه کسی می‌گوید آن‌ها خانه‌به‌دوش‌اند؟) خود را نکشند. در کارهای ساموئل بکت مرگی وجود ندارد و آن‌چه هست فقط فرایند پایان‌ناپذیر تباه شدن است _ خشک شدن اندام‌ها، چروک شدن پوست، کدر شدن چشم، سنگین شدن گوش، و تباه شدنی که انگار تا ابد ادامه دارد. به نظر می‌رسد که غیاب گودو زندگی را عمیقا نامعین کرده است، اما اطمینانی وجود ندارد که او نخواهد آمد.

هایدگر در کتاب هستی و زمان بر این نظر است که انسان‌ها به واسطه‌ توانایی به پرسش کشیدنِ وجودِ خود، از سایر موجودات متمایز می‌شوند. آن‌ها موجوداتی هستند که برای‌شان وجود به معنای اخص کلمه، و نه جلوه‌هایی از آن, معضل‌آفرین است. برای یک حیوان این یا آن موقعیت نمی‌تواند معضل‌آفرین باشد، اما _ از چشم‌انداز این نظریه _ انسان‌ها آن حیوانات ویژه‌ای هستند که با موقعیت‌های خود به‌مثابه یک پرسش، جستجو، سردرگمی، منشا، اضطرا‌ب، زمینه‌ی امید، ترس، یا بیهودگی روبه‌رو می‌شوند. علت این امر آن است که آن‌ها، احتمالا به خلاف حیوانات، می‌دانند که وجودشان متناهی است. انسان‌ها شاید تنها حیواناتی باشند که همواره زیر سایه‌ی ترس زندگی می‌کنند.

از طرفی خبرگزاری تسنیم پتانسیلِ این اسم را ندارد. تسنیم در مفهوم به معنای بالای هر چیز و چشمه ای در بهشت است. تسنیم از رانت برخوردار است. همواره این امکان وجود دارد که به جای رسیدن به بینش اصیل، در حول و حوش تعصبات فردی و فرهنگی خود دور بزنیم. خبرگزاری که مدعی مبانی عینی برای مواضع اخلاقی و سیاسی خود است، و کسانی که به دقت تامل و استدلال می کنند، گاهی اوقات تحت تاثیر زمانه، جو یا تمایلات شخصی و حزبی خود قرار می گیرند. عقلانیت با علم و دانش متفاوت است. علم و دانش محتویات حافظه ی انسان را در بر می گیرد‌. کسی که پزشکی خوانده است حجم زیادی از مطالب مربوط به بدن انسان و حالات سلامت و بیماری آن را در حافظه دارد و فردی که روزنامه نگاری خوانده است حجم زیادی از مطالب مربوط به این حرفه اعم از تهیه گزارش، مقاله، ارایه تحلیل، زیبایی شناسی، ادراک بصری، تاریخ، هنر و... را در حافظه دارد. اما عقلانیت موضوع محتویات حافظه ی انسان نیست، بلکه فرایند تفکر را مد نظر دارد. انسان خردمند کسی نیست که در حافظه اش مطالب زیادی در مورد تاریخ خردمندی یا معلومات دیگری انباشته شده باشد؛ خردمند کسی است که نحوه ارزیابی و تصمیم گیری خاصی دارد. بر خلاف تصور عموم؛ فرهنگ، داشتن ذهنی مملو از دانسته ها نیست. بلکه داشتن روابط اجتماعی پایدار، منسجم و برخورداری از درک عمیقی از این روابط است.

پرسشی که در اینجا باید از خبرگزاری تسنیم پرسید این است که چرا برای موضوع تامین اعتبار برای تکمیل بیمارستان های این کلان شهر به ویژه دو بیمارستان ۳۰۰ و ۶۰۰ تخته این استان تا به امروز اهمال صورت گرفته است. هر چند با تلاش ها و جلسات برگزار شده، موضوع تامین اعتبار برای تکمیل بیمارستان تخصصی کودکان امام حسین (ع) با خدمات مختلف از جمله خدمات مادر و کودک و هم چنین بیمارستان‌ تخصصی چشم پزشکی فیض صورت گرفته است. هم چنین تامین اعتبار بیمارستان فارابی شرق اصفهان با ۶۰۰ تخت نیز درخواست شده است. هم اکنون در استان ۲۵ درصد کمبود تخت وجود دارد. برای تکمیل این بیمارستان ها در مجموع یک هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان اعتبار نیاز است.

خبرگزاری تسنیم از شفافیت سخن می گوید. اما فراموش نکنیم که اگر شفافیت خوب است باید برای همه باشد. مجلس، نهاد ها و تمامی موسسات باید شفاف باشند . بسیاری از مردم هنوز با آثار مخرب تداوم پرداخت ارز ۴۲۰۰ تومانی آشنا نیستند و از این بابت تیم اقتصادی و رسانه ای دولت باید فعالانه تر وارد میدان شود تا مشکلات معیشتی بیش از پیش روح و روان مردم را آزار ندهد . آنچه دولت و رسانه های وابسته به آن را نگران می کند نباید افزایش حقوق کارگران در سالِ پیش رو باشد ، بلکه نگرانی اصلی در ارتباط با بحران بیکاری در واحدهای کوچک و متوسط است.

همان گونه که رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با کارگران و خطاب به مسوولین فرمودند: به صورت جدی از واردات بی رویه جلوگیری کنید و همچنین فرمودند: اعتراض کارگران در مواردی به حق است؛ کارگران دوران انقلاب تاکنون نشان دادند که انگیزه های ملی آنها در همه عرصه ها انگیزه های درخشان و برجسته ای است، در همه عرصه ها، یعنی هم در عرصه نظامی، هم در عرصه اقتصادی و هم در عرصه ی سیاسی. راهکار برون رفت از مشکلات حوزه سلامت، اجرای نظام ارجاع سلامت و پزشک خانواده است. طرحی که هنوز و بعد از چند دهه به طور کامل عملیاتی نشده است. این طرح نیاز به زیرساخت هایی دارد که هنوز تکمیل نشده است. و پرسش اساسی در اینجا این است که چه مساله ای مهم تر از سلامت شهروندان در جامعه وجود دارد و بالاخره این طرح چه زمانی به مرحله اجرا در خواهد آمد.

سید ابراهیم رئیسی و برخی اعضای دولتش می‌کوشند تا با زبانی ملایم و بدون تندی و تعرض به منتقدان، تصمیماتِ اقتصادی خود را برای عموم مردم توجیه کنند. این شیوه اما در صورتی ممکن است تاثیرگذار باشد که رسانه‌های حامی دولت نیز روشی مشابه در پیش گیرند. مادامی که "حامیانِ پا به رکابِ" تصمیمات دولت افرادی مانند گردانندگان روزنامه ی کیهان و برخی خبرگزاری های وابسته به نهادهای نظامی و سایت‌های همسو با آن باشند که لحن اهانت‌آمیز و تخفیف و تحقیر و تهدید منتقدان و اتهام زنی‌های بی‌اساس علیه مخالفان، عادت تعطیل‌ناپذیرشان شده است، زبانِ خالی از تعرض آقای رئیسی و برخی از همکارانش اثر لازم را ندارد و در واقع اثرات احتمالی‌اش توسط حامیان وی خنثی می‌شود!

معمولا افراد به حامیانشان شناخته می‌شوند. اگر حامیان یک فرد تحت عنوان دفاع از وی راه اهانت در پیش گیرند، عملا آن اهانت‌ها به پای فردِ مورد دفاع نوشته می‌شود بخصوص اگر آن فرد در صدد اقدامی عملی و بازدارنده در مقابل آنها برنیاید.

حال اگر آقای رئیسی و برخی همکارانش مایلند لحن ملایم‌شان در بین مردم و منتقدان اثر کند، ابتدا باید حامیان تندخوی خود را از ادامه رفتارشان باز دارند و این رویکرد را در رسانه های حامی خود تعدیل و تعطیل کنند یا در صورت عدم امکان آن، از آنان آشکارا اعلام برائت کنند. چرا که اساس دین تربیت است.

اما در واقعیتِ عینی این تحقق کلبی‌مسلکی سیاسی در ایران(political cynicism) است که هر روز دامنه اش وسیع تر می شود. جامعه ما در روزگار حاضر به‌ غایت در باتلاق انفعال و بی‌تفاوتی سیاسی فرورفته است‌. هیچ شور و امیدی برای مشارکت و کار جمعی وجود ندارد. ایران فعلی رخ‌‌زردتر از هر زمان دیگری در مسیر انحطاط گام می‌نهد. فساد سیستماتیک اقتصادی در دولت از یک‌سو و بر بادرفتن اهداف و آرمانهای مردم و رسیدن آرزوهایشان به حداقل سطح ممکن از سوی دیگر، جامعه را در مسیری قرار‌داده است، که نه‌تنها امیدی برای تبدیل هنجارهای آرمانی به هنجارهای واقعی در جامعه وجود ندارد، بلکه به‌رغم تبلیغات پرطمطراق رسانه های حامی دولت، اساسا شهروندان دیگر، آرمان و آینده روشنی پیش روی خود متصور نیستند. در چنین حالتی ما با کلبی‌مسلکی سیاسی روبه‌رو هستیم که ناشی از سوءظن مطلق به امر سیاسی است.

نه تنها مردم به برنامه‌های اجرایی دولت، مکانیسم انتخابات، کارحزبی، مطبوعات و رسانه‌ملی بی‌اعتماد گشته‌اند؛ نه‌فقط مجلس قانون‌گذاری را نمایشی دانسته و قوه‌قضائیه را حافظ حقوق بخش کوچکی از جامعه که به سبب پشتیبانی حکومت بدان وفادارند، می‌دانند؛ بلکه از همه مهم‌تر هیچ خودباوری و اعتماد‌به‌نفسی در جهت تغییر شرایط و اوضاع، در خودشان، مشاهده نمی‌کنند. به‌واقع زمانی که، مردم از طرفی اعتماد سیاسی به دولت نداشته باشند، و از طرف دیگر، خودباوری سیاسی خود را از دست بدهند، کلبی‌گری سیاسی محقق می‌گردد. در مقابلِ این کلبی مسلکی اعتماد یا دگرباوری سیاسی(political trust) وجود دارد. دگرباوری سیاسی قلب تپنده و تداوم‌بخش هر نوع رفتار جمعی در عرصه سیاست است. این امر حالتی ذهنی است، که فرد بر مبنای آن، در می یابد، که برای همکاری با دیگران در دل یک نهاد مدنی اعم از یک رسانه، انجمن و... ، مدارا، و کنش متقابل و سازنده ضروری است.

فقدان اعتماد سیاسی به رسانه های حامی دولت و دولت، پارامتر اول از دو پارامتر مهم کلبی‌گری سیاسی است. عواملی وجود دارند که موجب فقدان اعتماد سیاسی در جامعه می‌گردند. مهم‌ترین این عوامل عبارت‌اند از:

شهروندان کل یا بخشی از ساختار حکومت، و تمام یا قسمی از هنجارهای آرمانی را که حاکمیت در صدد تبدیل آنها، به هنجارهای واقعی در اجتماع است، قبول ندارند.

ملت نسبت به کارگزاران حکومت در راستای احقاق حقوق خود، سوءظن دارند؛ به تعبیری آنان را نماینده‌ قابل اعتماد و لایقی که اختیارشان را در امر حکومت، بدیشان تفویض کرده باشند، نمی‌دانند.

با این حال مردم همواره در طول تاریخ، مقهور قدرت حکومتها بودند و حقوقی که حکومت موظف به رعایت آن باشد، برای ملت یا لااقل قشر خاصی از مردم، تعریف نشده بود، اما پس از امضای منشور کبیر (Magna Carta) در ۱۵ ژوئن ۱۲۱۵، توسط جان(پادشاه بریتانیا) حکومت برای اولین بار در طول تاریخ از حکومت مطلق، به حکومت مشروطِ به قانون تغییر یافت. مهمترین کارکرد قانون، محدود کردن قدرت رییس حکومت است. اگرچه که قوانین منشور کبیر، صرفا شامل بخشی از بارون‌ها و فئودال های سرزمین انگلستان بود، اما بتدریج با روی کار آمدن طبقه بورژوا و کنار زدن فئودال‌ها، قدرت پادشاه محدود و محدوتر شد و بعکس، شمول قانون در نسبت با شهروندان عام‌تر گردید. تدوین سیستم حقوقی کامن لا در انگلیس و قانون اساسی ایالات متحده از این منشور و بازنویسی‌های بعدی آن اثر پذیرفتند. اما کنترل قدرت به این آسانی نیست. در قوانین اساسی برخی کشورها، اصولی وجود دارند، که دست بالاترین مقام حکومت را در اعمال هرگونه دیکتاتوری باز می‌کنند؛ اصولی که، فارغ از سلیم‌النفش بودن یا نبودن فرد یا افرادی که به موجب این اصول، صاحب اختیاراتی می‌گردند، باعث تضییع حقوق ملت شده، و سبب می‌شوند قانونا، قانون زیرپا گذاشته شود. شهروندان مجلس قانون‌گذاری را فرمایشی، و مکانیسم انتخابات را که موجب سلب رقابت احزاب سیاسی متکثر گشته، و به سبب آن گزینش افراد، صرفا از میان یک حزب صورت می‌گیرد، نمایشی می‌دانند. به هیچ‌وجه قابل قبول نیست که از سویی نفس انتخابات را قبول داشت و از سوی دیگر سیاست تک‌حزبی کمونیستی را. آن‌هنگام که، سیاست تک‌حزبی جایگزین رقابت سیاسی احزاب بشود، و به تعبیری ارادت‌سالاری، لیاقت‌سالاری را به کناری بنهد، انتخابات جای خود را به انتصابات خواهد داد.

غالب شهروندان باور خود را به برنامه‌هایِ احزاب داخلی (اعم از احزاب اصلاح‌طلب و اصول‌گرا )، اپوزوسیون و به طور کلی به مرام و مسلکهای سیاسی (اعم از لیبرالیسم یا مارکسیسم، حکومت دموکراتیک یا غیردموکراتیک و حکومت دینی یا سکولار، چه سکولاریسمی که تقریبا موضع خنثی نسبت به دین دارد و چه سکولاریسم ستیزه‌گر ودین‌ستیزِ اصطلاحاً militant) از دست‌ داده‌اند.‌ مورخان تاریخ تحلیلی، یکی از مهمترین عوامل انحطاط تمدن ما را، دنیاگریزیِ صوفیانه می‌دانند. جبرباوری و سرنوشت‌باوری سبب تهی‌از معناشدن خودباوری فرهنگی و سیاسی می‌شود؛ چرا که خودباوری‌سیاسی بدنبال تغییر آن قسم از کارهای قابل تحولی است، که در سرنوشت اجتماعی افراد تاثیر مهمی دارد، و با وجود اعتقاد به سرنوشت‌باوری، به‌کلی وجه تغییر سرنوشت، امحاء می‌گردد. غالبا در صوفی‌گری به نحو افراطی، هرگز بر اصلاح بیرون و اجتماعی تاکید نمی‌گردد و از آن غفلت صورت می‌گیرد؛ آنچه که بر آن تاکید می‌رود، صرفا اصلاح فردی و درون، و رضای منفعلانه در برابر وقایع اجتماعی است، که خود‌به‌خود، سبب تقویت کلبی‌گری سیاسی می‌شود. تصوف در عالی ترین شکلش بازتولید مذهب است و روی دیگر ایثار و فداکاری، تمامیت خواهی است. به تعبیر عام‌تری ملت، جهان سیاست را دنیای کریهی می‌داند که کنشگران آن؛ خدعه، نیرنگ، دروغ و ریاکاری هستند. به زعم آنان سیاستمداران، مدام و به کرات اقدامات ضداخلاقی انجام می‌دهند. اگرچه که پس از ماکیاولی و استقرای تاریخی قابل قبول او بر روی رفتارهای حکومت‌های مختلفی که، در تاریخ بر اریکه قدرت تکیه زده‌اند، سیاست را زمین اخلاق پنداشتن، بسیار به‌دور از واقعیتی است که تاکنون در عرصه سیاسی بشریت، تحقق یافته است.

اما سیاست در مفهوم هنرِ‌ امرِ ‌ممکن است؛ لیکن همان طور که پوپر در جامعه باز و دشمنان می‌نویسد، توقع قابل حصول در امر سیاسی، باید این باشد که به سیاست چهره‌ اخلاقی‌ داده شود، نه اینکه اخلاقیات انتزاعی و مبتنی بر عقاید و فرهنگ خاص، در قالب سیاست ریخته شود تا به تبع آن، آزادی شهروندان بدون دلیل موجه تحدید گردد. مبنای این چهره اخلاقی که سیاست باید به خود بگیرد، نه نظام اخلاقیِ برخاسته از دین یا فلسفه‌ای خاص، بلکه بر مبنای اخلاق عرفی‌ای است که شهروندان غالبا خود را ملزم به رعایتشان می‌دانند که امکان دارد صبغه دینی یا غیردینی هم داشته باشند.

پیروان اصالت‌ فرد(لیبرالها) چنین اتخاذ موضع می‌کنند که، اخلاق دولتها، اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، معمولاً به طور قابل ملاحظه پایین تر از اخلاق یک شهروند عادی است و بنابراین بسیار مطلوب‌تر است که اخلاق دولت تحت نظارت شهروندان قرار بگیرد تا بعکس. چیزی که ما به آن محتاجیم و می‌خواهیم این است که به سیاست چهره اخلاقی دهیم، نه اینکه اخلاقیات را در قالب سیاست بریزیم.

بدون اعتماد‌به‌نفس در امر کنشگری سیاسی، بلوغ سیاسی و به تبع آن مشارکت و رقابت سیاسیِ بالا اتفاق نخواهد افتاد. پارامتر دوم از کلبی‌مسلکی سیاسی فقدان خودباوری سیاسی است. عواملی در روانشناسی اجتماعی برای افزایش خودباوری سیاسی ذکر می‌شود:

اگر موفقیت را به نحو فلسفی و کلی، انطباق هرچه بیشترِ پیامدِ فعلِ معینِ محقق شده، با هدفِ از پیش تعیین شده که فعل مشخص در راستای آن انجام می‌گیرد، بدانیم، شخص هرقدر در زندگی خود بیشتر موفق شود و از دستاوردهای آن بهره ببرد، بدین نتیجه می‌رسد که می‌تواند در سرنوشت فردی یا اجتماعی خود، تغییر ایجاد کند؛ به تعبیری اعتماد‌به‌نفس وی برای کنشگری فردی و اجتماعی افزایش پیدا می‌کند.

از طریق کتاب، مطبوعات، رسانه و افرادی که با وی در ارتباطند، فرد در فرآیند اقناع یا به نحو مطلوب‌تر در فرآیند باوریدن از طریق استدلال، می‌پذیرد، که از طریق فعالیت در اصناف مدنی، تشکلها و احزاب سیاسی می‌تواند عنصری تاثیر‌گذار در جامعه باشد.

وقتی اشخاص به نحو ملموس، ببینند، که همکاران و دوستان و نزدیکان با فعالیت‌های اجتماعی‌شان توانستند، به موفقیت‌هایی برسند، آنها هم بدین فکر می‌افتند که می‌توانند با تلاش مداوم، سرنوشت فردی و اجتماعی خود را مطلوب‌تر کنند.

تیپ شخصیتی فرد یا به تعبیری دیگر موقعیت روانشناختی وی، عاملی مهم در میزان بالا یا پایین بودن خودباوری‌ سیاسی او خواهد بود، که به دو عامل وراثت و تربیت فرد بویژه در دوران کودکی بستگی دارد. اگر شخص بیشتر کنش‌گر باشد تا کنش‌پذیر، به تبع اعتماد‌به‌نفس وی برای کنشگری سیاسی بالاتر خواهد بود. همچنین عواملی که تیپ‌های شانزده‌گانه شخصیتی را در روانشناسی امروز تشکیل می‌دهند، نیز می‌توانند در میزان خودباوری فرهنگی و سیاسی تاثیر بگذارند. اینکه شخص بیشتر برون‌گراست یا درون‌گرا، در انجام رفتار، غالبا فکری عمل می‌کند یا احساسی و اینکه اکثرا ملاحظه‌گر است یا قضاوت‌گر، میتواند به سنجش میزان خودباوری فرهنگی و سیاسی جامعه کمک کند.

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

آخرین مطالب

  • یادداشت
  • گفتگو

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس