• دوشنبه 24 ارديبهشت 1403
  • الإثنين 6 ذو القعدة 1445
  • Monday 13 May 2024
سبک زندگی

حجاب و مفاهيم مرتبط با آن

   04 خرداد 1395  276

مراد از حجاب طبق تعريف فقها، پوششي است كه همه بدن را به جز صورت و دست‌ها تا مچ از نامحرم بپوشاند. حال آنكه عفت در پوشش يعني رعايت كردن اصول و قواعد اخلاقي در نحوه پوشش كه منشئي دروني دارد.

1- حجاب و پوشش

به زعم بسياري از صاحب‌نظران، حجاب مترادف و هم معني پوشش است و بهتر آن است كه ما در زبان فارسي، پوشش را جايگزين حجاب كنيم.

از نظر ريشه و ماده لغوي، حجاب لفظي عربي و پوشش كلمه‌اي فارسي است؛ اما اينگونه نيست كه بتوان پوشش را قائم مقام حجاب كرد و به جاي آن به كار برد؛ چرا كه بار معنايي حجاب اخص از پوشش است؛ به تعبير ديگر هر پوششي حجاب نيست؛ بلكه پوشش خاصي كه شرع حدود و شرايط آن را تبيين كرده و زنان را به رعايت آن فرا خوانده، مفهوم حجاب را شكل مي‌دهد؛ حال آنكه پوشش، مفهومي عام‌تر و وسيع‌تر دارد و هر لباسي را با هر نوع و رنگي شامل مي‌شود.

2- حجاب و عفاف

فهم معناي حقيقي يك واژه و درك درست آن، مستلزم آن است كه امور مشتبه و متشابه با آن شناسايي شده و تفاوت آنها مورد مداقه عالمانه قرار گيرد. از اموري كه ملازم و همراه حجاب به كار رفته و همواره در كنار آن ديده مي‌شود، «عفاف» است. استعمال اين دو با هم آن‌قدر شايع است كه در نگاه اول به نظر مي‌رسد مترادف و هم معنايند. بر اين اساس ‌بايد معناي عفاف را جستجو كنيم تا با مقايسه آن بتوانيم تفاوت آن را با حجاب به درستي دريابيم.

3- عفاف

اهل لغت «خودداري از آنچه حلال نيست» را عفاف دانسته‌اند (فراهيدي، 1405 ق: ج1، ص92). بعضي نيز به گونه‌اي خاص‌تر در تعريف آن گفته‌اند: «عفت به وجود آمدن حالتي براي نفس است كه به وسيله آن از غلبه شهوت جلوگيري شود» (راغب اصفهاني، 1412 ق: ص573). شايد اين سؤال به ذهن خطور كند كه با اين وصف تفاوت عفاف (به عنوان حالت بازدارنده و نگاهدارنده از گناه) با تقوا چيست، چرا كه از تقوا نيز قريب به همين مضمون به ذهن تبادر مي‌كند. در پاسخ بايد گفت نزد علماي اخلاق، تقوا حفظ و صيانت نفس از هر چيزي كه به زيان انسان باشد، تعريف شده است (همان، ذيل تقوا). لذا صفتي عام و كلي است كه هم شامل پرهيز از امور حرام مي‌شود و هم آنچه احتمال هرگونه ضرري براي انسان داشته باشد. حال آنكه عفاف تنها خودداري از آنچه حلال نيست (عمّا لايحل) را در برمي‌گيرد كه مفهوم جزئي‌تر و خاص‌تر است.

خلاصه آنكه عفاف فضيلتي اخلاقي است كه شكل‌گيري آن در درون آدمي موجب كنترل شهوات و تمايلات نفساني مي‌گردد. اين امر در زواياي مختلف وجود انسان خود را به گونه‌‌هاي مختلف نشان مي‌دهد. براي مثال، اگر انسان نگاه خويش را از حرام باز دارد و به اصطلاح قرآن، «غضّ بصر» نمايد، «عفت در نگاه» تحقق يافته است و اگر گفتار خويش را مراقبت نمايد، هر كلامي نگويد و سنجيده سخن بر زبان براند، «عفت در كلام» داشته است و ... همچنين اگر انسان در نحوه پوشش خود و برگزيدن لباس، حريم نگه دارد و مقابل خواهش‌هاي نفساني خويش ايستادگي كند و هر لباسي را نپوشد، «عفت در پوشش» در مورد او صدق خواهد كرد.

اما در اينجا اين سؤال به ذهن مي‌آيد كه با اين اوصاف، تفاوت و شباهت حجاب با عفت در پوشش چيست.

آيا اين هر دو ناظر به يك امر‌اند يا اينكه دو مفهوم جداگانه‌اند و اگر دو مفهوم متمايزند، رابطه ميان آنها چيست؟ آيا رابطه تلازم عقلي ميان آنها برقرار است يا اينكه رابطه مستقيمي ميان اين دو امر نمي‌توان يافت؟ روشن است كه تبيين اين رابطه به ما كمك مي‌كند تا مراد از حجاب را به طور كامل دريابيم.

4- حجاب و عفت در پوشش

توجه به مباني و تعاريف ذكر شده در باب حجاب و عفت در پوشش و دقت و تأمل در آنها اين حقيقت را مكشوف مي‌سازد كه وجوه تمايز مختلفي ميان اين دو مفهوم وجود دارد به گونه‌اي كه نمي‌توان به سادگي اين دو را مترادف و هم معني دانست، هر چند كه اشتراكاتي ميان اين دو نيز به چشم مي‌خورد. توضيح آنكه روشن شد كه مراد از حجاب طبق تعريف فقها، پوششي است كه همه بدن را به جز صورت و دست‌ها تا مچ از نامحرم بپوشاند. حال آنكه عفت در پوشش يعني رعايت كردن اصول و قواعد اخلاقي در نحوه پوشش كه منشئي دروني دارد؛ لذا مي‌توان وجوه تمايز ميان اين دو را بدين ترتيب برشمرد:
1- اولين و بارزترين تمايز اين دو مفهوم آن است كه حجاب يك تكليف و حكم شرعي است، حال آنكه عفاف فضيلتي اخلاقي است. واضح است كه خاستگاه و منشأ فضائل اخلاقي نفس و درون انسان مي‌باشد. به همين دليل است كه ميان همه انسان‌ها در همه اعصار و قرون، از گذشته تا حال، از عفت در پوشش مي‌توان نشاني يافت؛ چرا كه فطرت و طبيعت دروني همه آدميان يكسان و مشترك است. اما حجاب ريشه وحياني دارد كه شرع مقدس اسلام واضع آن بوده و بر اين اساس معتقدان حقيقي به اين دين، طرفداران و مراعات‌كنندگان آن مي‌باشند.

2- از آنجا كه عفاف امري ذاتي و حالتي دروني است، جنسيت بردار نيست و زن و مرد هر دو مصداق آن هستند. به عبارت ديگر اين نوع انسان (فارغ از زن يا مرد بودن) است كه به واسطه فطرتش گرايش به عفت و خويشتن‌داري دارد. اما حجاب اولاً تنها زن را شامل مي‌شود و بر طبق فتاواي فقها «مردان بايد عورتين خود را از ديگران و ايضاً از محارم خود بپوشانند به جز از همسران خود و پوشانيدن بقيه بدن از آنها واجب نيست» (طباطبايي يزدي، 1422ق: ج1، ص 391). ثانياً در شرع اسلام افرادي همچون افراد غيربالغ و زنان سالمند از قاعده حجاب استثنا شده‌اند.

3- عفاف امري هميشگي است و متعلق به زمان يا مكان خاصي نمي‌باشد، بدين معنا كه انسان چه در مقابل محارم و چه نامحرم، چه هم‌جنس و چه غير هم‌جنس، چه در خانه و چه در بيرون از خانه بايد مواظب نوع پوشش خود بوده و پاسدار حريم عفاف باشد؛ اما حجاب تنها در مقابل نامحرم معنا پيدا مي‌كند، در غير اين حالت پوشاندن همه بدن براي زن مفهومي ندارد.

4- وجه افتراق ديگر آنكه حد حجاب به صورت واضح و متمايز در شرع اسلام آمده است و ملاك روشني دارد. اما عفاف اينگونه نيست؛ بدين معنا كه عفاف نزد جوامع و ملل مختلف با آداب و رسوم متفاوت و در زمان‌هاي گوناگون فرق مي‌كند. لذا ممكن است در زماني يا در جامعه‌اي پوشش خاصي عفيفانه باشد و در جامعه ديگر خلاف عفت تلقي شود. براي مثال ممكن است پوشيدن بلوز و شلوار براي يك زن در كوچه و خيابان در يك كشور اسلامي به دور از عفت باشد، اما همين پوشش در يك كشور اروپايي حركتي عفيفانه شمرده شود.

حاصل آنكه وجوه افتراق فوق الذكر نشان از آن دارد كه دايره مفهوم حجاب بر عفاف منطبق نيست. اما آيا مي‌توان رابطه‌اي ميان اين دو يافت و اگر جواب مثبت است اين رابطه، چگونه رابطه‌اي است؟ آيا رابطه‌اي لزومي و اجتناب‌ناپذير ميان اين دو وجود دارد (بدين معنا كه وجود يكي آدمي را از ديگري بي‌نياز مي‌كند يا نه؟).
در ميان محققان دو رأي مختلف در باب رابطه حجاب و عفاف به چشم مي‌خورد:

الف) برخي از انديشمندان معتقدند كه هيچ نسبت و رابطه‌اي ميان حجاب و عفاف وجود ندارد و اين دو، اموري كاملاً متمايز هستند و چنين نيست كه اگر زني حجاب نداشته باشد، عفـيف و پـاكدامن نباشد (ر.ك. مهريزي، 1379: ص73).

ب) عده‌اي ديگر از محقّقان بر وجود رابطه ميان حجاب و عفاف اصرار ورزيده و رابطه اين دو را به باطن و ظاهر، روح و جسم يا گوهر و صدف تشبيه كرده و گـفته‌اند: «حجـاب ميوه عفاف است و عفاف ريشه حجاب» (طيبي، بي‌تا: ش96-95). به زعم اين گروه، عفاف علائم و نشانه‌هاي رفتاري و گفتاري دارد كه يكي از آنها حجاب است. بر اين اساس نمي‌توان كسي را عفيف ناميد در حاليكه حجاب را رعايت نمي‌كند. لذا حجاب ارتباط بنيادين با عفاف داشته و نمي‌شود كسي طرفدار حيا و عفاف باشد، اما حجاب را انكار كند.

توجه به شواهد خارجي و مصاديق عيني در اين باب، مي‌تواند حقيقت مطلب را آشكار سازد. توضيح آنكه مي‌توان افرادي را تصور كرد كه عفت در پوشش داشته باشند، اما حجاب شرعي را رعايت نكنند؛ براي مثال مي‌توان از زناني ياد كرد كه در كشورهاي غيراسلامي زندگي مي‌كنند و با پاسخ دادن به نداي فطرت از عفت در پوشش برخوردارند، اما حجاب اسلامي ندارند يا افرادي را فرض كرد كه حجاب شرعي را رعايت مي‌كنند، يعني در مقابل نامحرم خود را مي‌پوشانند، اما عفت در پوشش ندارند؛ يعني از لباس شهرت و مانند آن استفاده مي‌كنند. لباس شهرت، لباسي است كه از نظر رنگ، شكل، جنس يا نحوه دوخت خارج از عرف جامعه باشد و فرد به واسطه پوشيدن آن انگشت‌نما شود كه در روايات اسلامي اين عمل مورد نهي قرار گرفته است: «انَّ الله يبغض شهرة اللباس» (كليني، 1365: ج6، ص444). بنابراين در يك نتيجه‌گيري كلي بايد گفت كه حجاب و عفاف، دو حقيقت هستند كه ميان آنها، رابطه لزوميه (به اين معني كه وجود يكي ما را از ديگري بي‌نياز كند) برقرار نيست؛ بلكه وجود هر دو با هم ضروري است؛ لذا مي‌توان گفت كه اين دو متمم و مكمل هم‌اند.

ممكن است سؤال شود كه از ميان اين دو امر كدام يك نزد شرع مقدس اسلام مهم‌تر و مؤكّدتر است؟ در پاسخ بايد گفت كه دين مبين اسلام دو بخش بنيادين و مهم دارد؛ يكي اخلاق است و ديگري فقه. اسلام در قالب دستورات و تعاليم اخلاقي بر عفاف و مخصوصاً عفت در پوشش تأكيد فراوان كرده است تا جايي كه بي‌عفت را بي‌دين خوانده و فرموده: «لادينَ لمنْ لاعفافَ له» (كراجكي، 1394 ق: ص68) و در فقه و در قالب احكام شرعي بر حجاب و نحوه پوشش خاص زنان اصرار ورزيده است.

شاهد اين مدعا روايات فراواني است كه در اين خصوص آمده و بر طبق آن مراجع تقليد فتوا صادر كرده‌اند. بنابراين اينگونه نيست كه بگوييم اسلام به يكي اهميت داده و ديگري را ناديده گرفته، بلكه اهميت هر دو را هم‌پاي هم ‌ولي در موضع و جايگاه خويش مورد تأكيد و تصريح قرار داده است. به بيان بهتر، به نظر مي‌رسد آن چه مطلوب حقيقي شارع است ضرب حجاب در عفاف است كه ثمرة آن پاكي و امنيت جامعه، دور شدن از انحراف و در مسير تكامل قرار گرفتن جوامع انساني خواهد بود.

5- حجاب و تبرّج

از ديگر مفاهيمي كه براي روشن شدن مفهوم حجاب، ناگزير از بحث درباره آن هستيم، مفهوم «تبرّج» است كه معمولاً در مقابل حجاب به كار مي‌رود و از باب «تُعْرَف الأشياء باضدادها» لازم است از آن نيز بحث كنيم.
تبرج در لغت به معناي آراستن، آرايش كردن و آراسته بيرون آمدن است (يا‌حقي، 1372: ج 2، ص 391) و به‌طور كلي آشكار نمودن زينت و هر چيزي كه شهوت مرد را برانگيزد، تبرج است (ابن‌منظور، 1414 ق: ج2، ص 212). در يكي از آيات قرآن اين مسأله صراحتاً مورد نهي قرار گرفته و آمده است: «ولا تبرّجْنَ تبرج الجاهلية الاولي» (احزاب، 33). در اين آيه از زنان پيغمبر خواسته شده كه مانند زنان عصر جاهليت (عصر قبل از اسلام) با زر و زيور در انظار ظاهر نشوند و خودنمايي نكنند (طبرسي، 1350: ج20، ص107).

ناگفته نماند كه بعضي معتقدند كه تبرج به زنان اختصاص ندارد و امروزه در ميان مردان نيز به صورت زشت و زننده‌اي شيوع پيدا كرده است. تا آن جا كه بعضي مردان با لباس‌هاي مبتذل و آرايش‌هاي زنانه، در كوچه و خيابان و اماكن عمومي حاضر مي‌شوند (ر.ك. پروازي ايزدي، 1381: ش121، ص29).

در واقع با توجه به اين معنا به نظر مي‌رسد تبرج متضاد عفاف است؛ چرا كه خودنمايي، با عشوه‌گري در راه رفتن و آشكار ساختن زينت‌ها با هدف جلب توجه ديگران، نشان دهنده بي‌عفتي فرد و عدم توانايي در كنترل شهوت و بازداشتن آن از امر حرام است كه از رذائل اخلاقي به شمار مي‌رود و انسان بايد به شدت از آن اجتناب كند. با اين وصف، تبرّج با پوشش شرعي (حجاب) قابل جمع است؛ بدين معنا كه فرد مي‌تواند حجاب شرعي داشته باشد، اما به گونه‌اي خود را بيارايد كه توجه هر بيننده‌اي را به خود جلب كرده و چشم‌ها را خيره كند كه مصداق تبرج است؛ اما آنچه به هيچ‌وجه با تبرج قابل جمع نيست، همان عفاف و كنترل تمايلات نفساني است.

 

سرهنگ جهانگير كريمي - معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي استان

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

آخرین مطالب

  • یادداشت
  • گفتگو

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس