• پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
  • الخميس 9 ذو القعدة 1445
  • Thursday 16 May 2024
سیاسی

مروری کوتاه بر رخدادهای دی ماه1396

جامعه ی بی پناه

   02 آبان 1402  1261

امر سرکوب شده؛ همواره بر می گردد.{فروید}

احتساب - وحید ریحانی - در بررسی و تحلیلِ اعتراضات دی ماه 1396 نوشته ها و سخنان نسبتا زیادی در رسانه ها توسط کنشگران، تحلیل گران و اندیشمندان عرصه ی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ارایه شد که هر کدام از زاویه ی خاصی به موضوع پرداختند. تحلیل گران سیاسی نبود نهادهای مدنیِ میانجی بین مردم و حاکمیت را دلیل اصلی بروز اعتراضات مورد نظر دانسته اند. تحلیل گران اجتماعی بروز شرایط نابهنجار در جامعه، گسترش نابرابری های اجتماعی، زوال اعتماد و سرمایه اجتماعی، حاشیه نشینی و موارد مشابه را از جمله دلایل اصلی در بروز این اعتراضات قلمداد کرده اند. تحلیل گران اقتصادی معتقد بودند که مشکلات اقتصادی مانند بیکاری و فقرِ گسترده موجب بروز چنین اعتراضاتی شده است. اما آنچه که در دی ماه1396 در ایران رخ نمود؛ نه بسط اعتراضاتِ روزمره و نه مقدمه ای بر یک انقلاب، بل که یک خیزش مردمی بود. خیزشی که بر خلاف نمونه های به ظاهر مشابه اش در سال های قبل، توسط یک طبقه ی متوسط فرودستِ در حال ظهور و البته خشمگین به وجود آمد. طبقه ای که با آینده ای از فرصت های محدود مواجه است. طبقه ای رو به رشد که خاستگاهش را باید در دوران نئولیبرالیسم جستجو کرد. دورانی که در آن رفاه مردم تابعی از مناسبات بازار بود. در مرکز این خیزش، طبقه ی متوسط فرو دست قرار دارد. طبقه ای که توقعاتش بالا اما نحوه ی امرار معاشش پر ابهام است. طبقه ای که طبق آمارهای وزارت کشور، حدود هشتاد درصد شاغلینِ آن، دارای قراردادهای موقت و ناامن است. طبقه ای ناهمگون که خشمِ جمعی اش را از همه ی شرایطی که بر او تحمیل شده با خودش به خیابان آورد. شاید برخی تحلیل گران معتقد باشند که: "ما در دوره ای نیستیم که بخواهیم تحلیل طبقاتی ارایه کنیم. یا تحلیل طبقاتی دیگر معنایی ندارد. این تحلیلِ سبک زندگی است که معنا دارد و تحلیلِ سبک زندگی هم یعنی فاصله گرفتن از نیازهای اقتصادی و نزدیک شدن به آرزوهای فردی(انسانی). تحلیل ها باید بر اساس سبک زندگی باشد و سبک زندگی لزوما ربطی به پایگاه اقتصادی انسان ها ندارد". در پاسخ باید گفت؛ شاید کار یک تحلیل، یک متن، یک قطعه و یا یک یادداشت، تنها ترسیم کلیاتی نظری/تئوریک، به منظور بازنگری و تحلیل یک مساله باشد و ما ناگزیریم که برای طرح و تحلیل مسایل جامعه و بررسی تحولات اجتماعی و تاریخیِ آن، داده هایی مشخص از این جامعه را گرد آوریم. در مباحث مربوط به طبقه و خاستگاه طبقاتیِ انسان ها؛ همواره برخی موارد وجود دارد که بر سر "موقعیت و آگاهی" و نه جایگاه طبقاتیِ عینیِ انسان ها است. شاید دیگر نتوانیم به سادگی و کلیشه ای طبقه ی اجتماعی انسان ها را بر حسب رابطه شان با شیوه ی تولید، بلکه باید در بستر تاریخی و تعارض اجتماعی آن، با دیگر طبقات اجتماعی ارزیابی و تحلیل کنیم. احساس فقر و محرومیت نسبی، پدیده هایی اجتماعی هستند که امروزه بسیاری از اعضای طبقه ی متوسط فرودست آن را بارها و بارها تجربه می کنند. واقعیت این است که اکنون در کنار فقر مطلق یا محرومیت مطلق که زندگی تعداد قابل توجهی از انسان ها را تحت تاثیر قرار داده است باید از رواج فقر نسبی و دلایل و نتایج آن سخن گفت. در هنگام رواج محرومیت نسبی، اکثریت افراد جامعه با مقایسه ی موقعیت اقتصادی و اجتماعی خویش با دیگران و از جمله ثروتمندان، احساس فقر و محرومیت می کنند. آنها در رقابتی اجتماعی شرکت دارند که هدف از آن شبیه سازی سبک زندگی خود به شیوه ی زندگی ثروتمندان و تظاهر به برخورداری از چنین زندگی ای است. خاستگاه و بستر رشد این اعتراض ها در شهرهای کوچک بود و وجهِ معیشتیِ آن غالب. این اعتراض ها از جنس اعتراض طبقه ی متوسط مدرن و فرادست نبود. وحدت و انسجام گفتمانی نداشت. فاقد رهبر یا تیمِ راهنما بود. رابطه اش با نخبگان سیاسی از شخصیت ها گرفته تا احزاب، قطع بود. شعارهای پراکنده و گاه متضادی داشت. چنین ویژگی هایی خاصیت غیرقابل پیش بینی و غیر مذاکره ای آن را بیشتر و فضا را برای ورود عواملِ تشدید کننده و خطرآفرینِ جدیدی فراهم می کرد. بروز و ظهور چنین اعتراضاتی ناکارآمدیِ مزمنِ حاکمیت در تامین مطالبات یا تاخیر بیش از اندازه ی آن را به دنبال دارد.یاس مردم از ناکارآمدی احزاب یا جریان های سیاسی در پیگیری مطالباتشان، فشار حاکمیت بر احزاب و نخبگانِ سیاسی/اجتماعیِ منتقد و ایجاد محدودیت برای آنان به نحوی که خلاء حضور آنان به برآمدن جنبش های توده وار و خیزش طبقه ی متوسط فرودست خواهد شد و رویارویی با آن نیز برای حاکمیت به مراتب دشوارتر است. این طبقه ی متوسط فرودست، در حقیقت یک ناطبقه است. ناطبقه ای که از کنترلِ شدیدِ اجتماعی و از سیاست های ضد اجتماعی(افزایش نابرابری، کاهش خدمات اجتماعی و...) به تنگ آمده است. امیدش، تعلیق شده است.

تشکل زداییِ حاکمیت، پناهی برایش باقی نگذاشته است. شاید برای کنشگرانِ این طبقه تنها آرمان، شعار و درد مشترک؛ "اعتراض" است. نَفسِ اعتراض. من اعتراض می کنم؛ پس هستم. اعتراض به نظام. اعتراض به دولت. اعتراض به مشکلات اقتصادی که در حقیقت محور همه ی اعتراض های کوچک و بزرگیست که جامعه شاهد آن است. در این میان تحلیل گران و بازیگران سیاسی سعی می کنند تا با تکیه بر برخی شعارها و اعتراض ها، مخالفان خود را هدفِ واقعیِ این اعتراضات معرفی کنند و یا اینکه آن را اقدامی سازمان یافته از سوی مخالفان قلمداد کنند. اما واضح است که هسته ی مرکزی اعتراضات، "معیشتِ" طبقه ی متوسطِ فرو دست است. شاید چنین تصور شود که طبقه ی متوسط فرو دست، توان سازماندهی اعتراضات را ندارد و معمولا اعتراضات آنان در شکل شورشِ کور خودنمایی می کند. اما باید به "ضریبِ نفوذِ بالای شبکه های مجازی " و "تضعیفِ روزافزونِ طبقه ی متوسطِ فرو دست" اشاره کرد. دو پارامتری که در تحلیل این اعتراضات به کمک کنشگر می آیند. در یک دهه ی اخیر همواره دولت ها به حذف سیاست ها و خدمات اجتماعیِ فراگیر روی آورده اند. کالایی شدنِ روزافزونِ خدماتِ اجتماعی(از جمله: حذف آموزش و سلامتِ ارزان یا رایگان) به مثابه آب رفتن بخشی از دارایی های طبقه ی متوسطِ فرو دست و گران شدن هزینه ی زندگیِ اجتماعی برای آنها بوده است. این سیاست ها به تدریج زمینه سازی سقوط اقتصادی طبقه ی متوسطِ فرو دست را فراهم کرده است. سقوطِ اقتصادیِ طبقه ی متوسطِ فرو دست، ناطبقه ای را پدید آورده که همزمان با نیازهای اقتصادی، دغدغه ی مسایل فرهنگی و مدنی را نیز دارد. بنابراین این طبقه ی متوسط فرو دست، ضمن برخورداری از دغدغه های ترکیبیِ اقتصادی و فرهنگی، از توان سازماندهی و هماهنگی نیز برخوردار است. هر چند این موضوع به معنای همگونیِ این طبقه ی ناهمگون نیست؛ اما شاید بتوان این موضوع را به بخشِ قابلِ توجهی از معترضان نسبت داد. فقر و نابرابری های اجتماعی دلیل اعتراض در بیش از 75شهر ایران بوده است. تجمعاتی در شهرهای مختلف کشور در اعتراض به فقر و نابرابری و فشار اقتصادی و فساد اداری برگزار شده است. آنچه مشخص است، همه غافلگیر شده اند. اثرات فزاینده ی یک حرکت جمعی در یک زمان مشخص، بر حرکت های بعدی کاملا مشخص است. نارضایتی های پیشین که خودشان را تکرار و تشدید می کنند. معترضان بر اساس انباشتِ تجاربِ قبلی که مملو از نارضایتی است، حاکمیت را قضاوت می کنند. نابسامانی های اقتصادی و عدمِ وجودِ آزادی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از دغدغه های اصلی معترضان است. در شرایطی که به دلایلی از جمله رکودِ اقتصادی، جامعه تحت فشار و احساس ناامنی قرار دارد، مهم ترین وظیفه ی دولت اتخاذِ تدابیری است که انسجامِ جامعه را حفظ کند. به طبقه(ناطبقه) ی مورد بحث برگردیم؛ اما در چرخه ای هگلی که نقطه ی پایانِ بحث، بازگشتی است به نقطه ی آغازینِ آن، البته از منظری غنی تر. نارضایتی های روزانه، اعتراضات را برافروخت. معترضان به طور ناگهانی متحد شدند و توسطِ جوانانِ خشمگینی که در دهه ی سومِ زندگی شان بودند، رهبری شدند. این جوانان به عنوان اعضای طبقه ی متوسط فرودست،ریسک بزرگ آمدن به خیابان و شعار دادن را قبول کردند. این حوادث، نه از نارضایتیِ فقرای سنتی ناشی شد و نه از طبقاتِ متوسطِ مدرن و فرا دست. طبق آمار وزارت کشور، بیش از 90درصد از بازداشت شدگان زیر25سال سن داشتند و تحصیل کرده بودند. این طبقه ی متوسط فرودست به مثابه ی طبقه ای ناهمگون دارای "تضاد"های بسیاری است. افراد آن دارای تحصیلات و مدرک دانشگاهی هستند. دنیا را می شناسند.در آرزویِ یک زندگیِ خوب و متوسط هستند. از لحاظ مالی به حمایت خانواده متکی هستند. دارای شغل های کم درآمدی هستند. از حاشیه ی امنیتیِ شغلی برخوردار نیستند. روزانه به مراکز شهری می روند. اما در حاشیه زندگی می کنند.با یک گوشیِ اسمارتِ چینی به جهان وصل اند؛اما آرزویِ پوشیدنِ لباس و کفشِ مارک دار را دارند. آرزو دارند برای کار یا تعطیلات به خارج از کشور بروند اما احساس می کنند به دلیلِ کمبودِ پول و موقعیتِ مناسب به دام افتاده اند. این طبقه، جهانِ فقر و محرومیت، حاشیه نشینی، بدهکاری و تزلزل را با جهانِ مدرن، تحصیلات دانشگاهی، مصرف گرایی، اینترنت و نیز زندگیِ جهانی پیوند می زند. از آنچه در جهان موجود است و از آنچه که آن ها دردمندانه فاقدِ آن هستند، اطلاع دارد و آگاه است. تا مرزِ سرخوردگی و یاس پیش رفته اند. فرض می کنند شرایط زندگی متزلزل و برزخی شان، موقت است اما در واقعیت و شرایط عینی، دایمی است. شاید بتوانیم خاستگاه این طبقه را در نیمه ی دومِ دهه ی 60خورشیدی به این سو بیابیم. زمانی که میزان باروریِ بالایِ جامعه ایران، یکی از بزرگترین جمعیت های جوان جهان را به وجود آورد.

با سوادی گسترش یافت و مردم در سایه ی ائتلاف تکنوکرات های لیبرال، که در هیات کارگزارانِ سازندگی، قوه ی مجریه ی کشور را در اختیار داشتند، از رفاهی نسبی برخوردار بودند. با این همه؛ فارغ از همه ی دلایلی که می توانیم برای این اعتراض ها و نا آرامی ها بیاوریم ذکر یک نکته از اهمیت بالایی برخوردار است و آن؛ "ندیدن" ها و "نشنیدن" ها است. ندیدن ها و نشنیدن های ساختاری و سیستماتیک از سوی مسوولین، سیاستگذاران و کارگزارانِ جامعه که گویی سال ها و بل دهه هاست که دیگر نمی توانند روندها، تحولات، تغییرات، مسایل و پدیده هایِ اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ جامعه را به درستی ببینند و بشنوند، باعث می شود که در برابر وقایع و حوادثی این چنین از داشتن تحلیلی درست عاجز باشند. صداهای خاموش جامعه(منظور حاشیه نشینان، حذف شدگان، مطرودین و محرومینِ جامعه است که به دلیل در اختیار نداشتن فرصت ها و امکانات لازم برای رساندن صدای خود به ساختارِ سیاسیِ جامعه هیچ گاه نتوانستند و نمی توانند اعلام موجودیت کنند و صدای خود را به گوشِ آنان برسانند) به کنار؛ حتی صدایِ کُنشگران، تحلیل گران، روشنفکران، متفکران، اندیشمندان و صاحبنظرانِ جامعه که در این جا و آن جا کوشش می کنند درباره مشکلات و مسایل گوناگونِ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تحلیل های خود را ارایه کنند هم عموما نشنیده گرفته می شود و گویا گوش شنوایی برای شنیدن این سخنان وجود ندارد. تاریخ نشان داده این صداها وقتی شنیده می شود که دیگر دیر شده است. وقوعِ چنین اتفاقی در جامعه، از سوی تحلیل گران پیش بینی شده بود و معلوم بود وقتی تحلیل گر و منتقد قانون مدار و مقیّد به گفتمانِ مشخصِ سیاسی، به حاشیه رانده می شود و صدایش شنیده نمی شود باید در انتظار چالش جدی تری با حضورِ طبقاتِ فرودستِ جامعه باشیم. جنبش هایی هم از این دست؛ که غم نان، محوری ترین مطالبه ی آنان است هماره پذیرای افکاری رادیکال و محل طمعِ پوپولیست ها و مستعدِ اختلاط با خشونت هستند. سرکوب و پاک کردن صورت مساله ممکن است نتیجه ی موقتی داشته باشد اما اگر به این مطالبات پاسخ داده نشود ممکن است به واسطه ی شدت عمل، به شکل افراطی تری بروز پیدا کنند. جامعه ی امروز ایران در وضعیت شکننده ای قرار دارد؛ در چنین وضعیتی، سیاست هایی از نوع سیاست های پیشین صرفا به افزایش بی اعتمادی و ناامیدی در جامعه منجر خواهد شد.

نظر دادن

تمام اطلاعات علامت گذاری شده با * را وارد نمایید. کدهای HTML مجاز نمی باشد.

آخرین مطالب

  • یادداشت
  • گفتگو

پربازدیدترین اخبار

  • کل اخبار
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • فرهنگی

به ما اطمینان کنید

چون بر این رواق پنداری در خور عرضه شود و گونه ای سخن به میان آید که همه را نیک آید، پس بایستی آن عرضه را ثواب گرفت و چون محتسب بر احوال خود باشی، چراغ هدایت برگرفته ای و بدان راه ها که نا امن است، توانی گذر کردن. پس ابتدایی را محتسب و انتهایی را محتسب و همه و همه چون حساب کار خود گیرند، فعل نیک به انجام رسد، که حق نیز نیک بر احوال واقف است.

ما را دنبال کنید

اوقات شرعی

اذان صبح
طلوع خورشید
اذان ظهر
غروب خورشید
اذان مغرب

اطلاعات تماس