کار کودک چه تعریفی دارد؟ بر اساس تعریفی که صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) ارایه داده است کار با ساعات طولانی؛ کار با هیجان و فشار فیزیکی، اجتماعی و روانی؛ زندگی و کار خیابانی؛ کار با حقوق ناکافی و غیرمتناسب؛ کاری که مانع تحصیل میشود؛ و کاری که به ارزش وجودی کودک خدشه وارد کند به عنوان کار کودک شناخته میشود.
استناد به آمارهای سازمان بینالمللی کار نشان میدهد در سال 2000 تعداد 246 میلیون نفر کودک کار در سراسر جهان وجود داشته است (معادل 16 درصد از کل کودکان جهان) که این رقم در سال 2016 به 152 میلیون نفر (9.6 درصد) کاهش یافته است. هرچند این روند امیدوار کننده است اما همین گزارش نشان میدهد طی چند سال گذشته، درگیریها، بحرانها و از سال 2020، همهگیری کووید-19 خانوادههای بیشتری را در فقر فرو برده و میلیونها کودک دیگر را مجبور به کار کرده است. بنا بر برآوردها، امروزه، 160 میلیون کودک هنوز درگیر کار کودکان هستند که برخی از آنها 5 سال سن دارند.
با وجود این مشکلات، آنچه این آمار به آن تاکید دارد این است که حذف کار کودک شدنی است و در این مسیر بر اساس گزارش سازمان بینالمللی کار (2022) حمایتهای اجتماعی دولتی یک عامل ضروری بوده است. این حمایتها از طریق کاهش ریسک فقر و آسیب خانواده، حمایت از سطح معیشت و ثبت نام کودکان در مدارس به کاهش کار کودک انجامیده است.
بر اساس برآوردهای موجود قبل از همهگیری کرونا، کشورهای کم درآمد و کشورهای با درآمد متوسط پایین به ترتیب 1.1 و 2.5 درصد از تولید ناخالص داخلی را صرف حمایت اجتماعی (به استثنای مراقبتهای بهداشتی) میکردند اما در کشورهای با درآمد متوسط رو به بالا 8 درصد و در کشورهای با درآمد بالا 16.4 درصد از تولید ناخالص داخلی کشورها صرف حمایت اجتماعی میشود. هرچند از نظر سازمان بین المللی کار سهم اختصاص یافته به کودکان کمتر از انتظارات است.
روند کاهش کار کودک در دنیا و گسترش حمایت اجتماعی در حالی طی شده است که در ایران طی سالهای اخیر مسوولان به روشهای مختلف به نظر می رسدسعی در کمرنگ جلوه دادن موضوع کار کودک داشتهاند. این هدف از روشهای مختلفی پیگیری شده است که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مافیاسازی: در حالی که سازمانهای مردم نهاد بر اساس تجربیات خود همیشه تاکید داشتهاند که کودکان کار عموما درون خانواده هستند و با اعضای خانواده زندگی میکنند و فقر خانواده و ناتوانی سرپرستان از تامین درآمد مکفی، کودکان را وادار به کار میکند اما دولت و رسانههای عمومی در تلاش بودهاند تا تصویری مافیایی از کودکان کار بسازند؛ کودکانی که تحت سرپرستی افراد خاص به دنبال کسب منفعتهای کلان برای آنها هستند. نکته مهم در ترویج این دیدگاه آن است که درنهایت سبب میشود مقابله با این پدیده از دایره سیاستهای حمایتی خارج شده و به حوزه امنیتی و مقابله با کودک کار و نه کار کودک تقلیل یابد. نمونههایی از این سیاستها را در طرح جمع آوری کودکان کار و رد مرز کودکان میتوان پیگیری کرد.
حساسیتزدایی: نگاه دیگری که طی یک سال گذشته بیش از پیش ترویج شده است، حساسیتزدایی از کار کودک و پذیرش آن بوده است. در این راستا صحبتهای رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران که از دادن فرصت اشتغال به کودکان برای ایفای «نقشهای» خود در یک محیط امن کار سخن میگوید یا سخنان دبیر «قرارگاه» اجتماعی شهرداری تهران که از عار نبودن کار برای کودک سخن میگوید قابل توجه است. هرچند این نگاه معطوف به دوره اخیر نیست و رد پای آن را در گذشته نیز میتوان پیگیری کرد اما شنیدن این صحبتها از طرف افرادی است که مسوولیت مشخص برای کاهش کار کودکان دارند، قابل توجه است.
تجارت فقر: رویکرد سومی نیز که طی سالهای گذشته تبلیغ شده است ترویج افرادی است که با دست گرفتن دوربین به محلههای فقیرنشین رفته و از بازنمایی معضلات اجتماعی از جمله کار کودک برای جذب کمکهای عمومی و البته شهرت فردی استفاده میکنند.
هرچند این روند ممکن است کمتر حاکمیتی تعریف شود اما توجه به برخوردهای اخیر با نهادهای مردمی در حوزه آسیبهای اجتماعی در کنار رشد هر روزه این افراد که میتوان آنها را سلبریتیهای فقر نامید، نشان از آن دارد که رویکردی خاص در حوزه آسیبهای اجتماعی در حال حاکم شدن است؛ رویکردی که هر اقدام جمعی منسجم را سرکوب کرده و اقدامات فردی و مقطعی را پرورش میدهد.
درنهایت در تمامی این روندها آنچه مشترک است مسوولیتزدایی از دولت است؛ دولتی که به اعتبار تمام گزارشهای رسمی عامل و مسوول اصلی در کاهش آسیبهای اجتماعی و به طور خاص کار کودکان است. این واقعیتی است که باید بیش از پیش درباره آن حساس باشیم.