پژوهشگران معتقدند، ضعف برنامهسازی رسانهای در ایران، موجب شده تا خانوادهها به تماشای شبکههای ماهوارهای روی آوردند که اثرگذار و دارای قابلیت تغییر سبک زندگی ارزیابی شده است.
پژوهشهای دانشگاهی نشان میدهد، بینندگان شبکههای تلویزیون ماهوارهای، تنها از قشر مرفه جامعه نیستند و قشرهای پایینتر را نیز شامل میشوند. کارشناسان پیشبینی میکنند، اگر شرایط به همین منوال پیش برود، اثرات این شبکهها روی جامعه ایران، در سالهای آتی بیشتر آشکار خواهد شد. در این میان، سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی بهعنوان رسانه انحصاری رادیویی و تلویزیونی، نقش بسیار مهمی در رقابت با این شبکهها دارد!
ضعف مفرط صداوسیما در تولید سریالها و برنامههای سرگرمکننده از یک سو و بهبود قابل ملاحظه و به دقت برنامهریزی شده در کیفیت برنامه برخی شبکههای ماهوارهای از سوی دیگر، این روند را سریعتر از گذشته کرده است و حتی به شهرهای کوچک و روستاها نیز کشیده شده و تاثیر محسوسی در سبک زندگی جوانان مخصوصا دهه هشتادیها گذاشته است. رسانه ملی در حال حاضر به جز تعداد معدودی، برنامه جذاب و مفرحی برای مردم ندارد که این برنامهها هم رفته رفته، دچار اُفت کیفی و ریزش مخاطب خواهند شد. درمقابل؛ شبکههای فارسی زبان ماهوارهای، هم به لحاظ کمی و هم کیفی، روز به روز مخاطبان بیشتری را به خود جذب میکنند.
تاثیر مخرب بر سبک زندگی
پژوهشهای دانشگاهی نشان میدهد، میان الگوهای غربی ارایه شده توسط شبکههای ماهوارهای و تغییرات سبک زندگی در مردم ایران به ویژه جوانان، رابطه معناداری دیده میشود. رابطه میان الگوها و تغییرات سبک زندگی، مستقیم بوده و مثلا در شبکه من و تو، بیشترین تاثیرگذاری در سبک زندگی زنان ایرانی گزارش شده است.
تبادل فرهنگی یا تهاجم فرهنگی؟
تغییر الگوهای فرهنگی یک جامعه، مستلزم عوامل درونی و بیرونی است. جوامع انسانی پیوسته در حال تحول هستند و این تحول، ممکن است آهسته و تدریجی باشد، مانند آنچه در دوران قدیم میگذشت، یا ممکن است سریع و حاد باشد، مانند آنچه در جامعه خودمان شاهد هستیم.
در قلمرو فرهنگ، دو جریان متضاد وجود دارد که یکی تبادل فرهنگی و دیگری تهاجم فرهنگی است. هرگاه دو فرهنگ با یکدیگر بهطور طبیعی و منطقی برخورد کنند، هر یک که دارای منطق و استدلال مطابق با فطرت انسانی باشد، میتواند بر فرهنگ دیگر تاثیر بگذارد و آن را دچار تحول کند، این واقعیت در گذشته و حال بین فرهنگها وجود داشته و امری پسندیده و مطلوب است. اما نوع دیگر از برخورد فرهنگی بین دو یا چند فرهنگ وجود دارد و آن برخورد توطئهآمیز است. فرهنگی که فاقد منطق و استدلال و از پویایی و بالندگی و مطابق فطرت انسانی بودن محروم است، به شیوههای غیر منطقی و عقلایی متوسل میشود و از آن طریق قصد دارد که فرهنگ یا فرهنگها را دچار تحول و دگرگونی کند.
هر جامعهای یک ایدئولوژی بنیادی دارد که از مجموعهای از باورها و ارزشها تشکیل میشود. ایدئولوژیها میتوانند به حفظ
وضع موجود کمک کنند، ولی اگر باورها و ارزشهای آن با نیازهای جامعه دیگر، سازگار نباشند، خود محرک دگرگونی میشوند.
صداوسیما چه میکند؟
جای تعجب دارد که صداوسیما با دهها برابر امکانات، تجهیزات و پرسنل، در برابر این تنوع رسانهای، چه چیزی برای مخاطب دارد؟ شاید مسوولین رسانه ملی، آنقدر غرق در مشکلات بوروکراسی اداری و تامین بودجه و تحمل انواع فشارهای پیچیده درون سازمانی و برون سازمانی شدهاند که کمتر فرصت میکنند، در برابر این هجمه رسانهای گسترده، برنامهریزی درخوری داشته باشند!
ما یک نسخه دویست ساله برای مقابله با پدیدههای نوظهور و فناوریهای جدید داریم و آن ممنوعیت فوری پدیده وارداتی است. این نسخه را از زمان ورود رادیو، تلویزوین، ویدئو، ماهواره و هر وسیله جدید دیگری بهکار گرفته و هیچ وقت هم نتیجهای به دست نیاوردهایم. اگر در قدیم، مقدور بود خانه به خانه بگردیم و با دارندگان رادیوی غیرقانونی برخورد کنیم، دیگر رشد فناوری به حدی رسیده که عملا چنین امکانی به هیچ وجه وجود ندارد و هر قانون محدودکنندهای صرفا به نابودی قانون خود خواهد انجامید و نتیجهای نخواهد داشت.
در رقابت رسانهای، راهحل آن است که باید در دل مخاطب راه یافت و با تولید و پخش برنامه خوب، او را جلب کرد. این کار
کاملا شدنی است. امکانات و دسترسیهای رسانه ملی، نسبت به شبکههای فارسی زبان ماهوارهای، بسیار گستردهتر و بیشتر و کار برای آن سادهتر است.
راهکارهای مقابله
بنا بر مشاهدات، قانون منع استفاده از تجهیزات ماهوارهای کاملا کارایی خود را از دست داده و تصویب قانونی جدید با رویکردی نو یک نیاز جدی به شمار می آید. بین نیازهای رسانهای مردم و استفاده از ماهواره، ارتباط مستقیم وجود دارد. بدیهی است، اگر این نیاز را رسانه ملی بتواند تامین کند، مردم در مقابل شبکههای ماهوارهای مصون خواهند بود، اما اگر شرایط فعلی ادامه یابد، ناهنجارهای فرهنگی که در جامعه امروز، عیان میبینیم، عمیقتر و خطرناکتر خواهد شد.
تا نیمه دهه هشتاد، ببیندگان شبکههای ماهوارهای در ایران در پی تامین نیاز سرگرمی بودند، اما اکنون با رفع این نیاز از طریق شبکههای داخلی، نیاز به کسب خبر و تحلیل و تامین فکری انگیزه استفاده از برنامههای ماهوارهای است. وظیفه صداوسیماست که با پوشش مناسب آرا و دیدگاههای مختلف سیاسی و فکری و همچنین استفاده از ظرفیت فضای دیجیتال برای تامین نیازهای رسانهای مردم اقدام کند. امروز رسانه ملی در یک بزنگاه مهم تاریخی قرار دارد؛ اگر با درک شرایط و مسوولیتشناسی، شیوههای ناصواب گذشته و تنگنظری را کنار بگذارد و همه توان خود را برای جلب مخاطب بهکار گیرد و از توان بخشهای غیردولتی برای برنامهسازی استفاده کند و به افکار و سلایق متنوع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم احترام بگذارد و به نقد دلسوزانه منتقدین ترتیب اثر دهد، انشالله پیروز این عرصه فرهنگی خواهد بود.